وضعیت اجتماعی کودکان در ایران (معرفی کتاب)

وضعیت اجتماعی کودکان در ایران (معرفی کتاب)

 

مشخصات کتاب‌شناسی:

عنوان: وضعیت اجتماعی کودکان در ایران (۱۳۸۵ – ۱۳۹۵)

گردآورنده: پیام روشنفکر

انتشارات: آگاه

تعداد صفحات: ۳۸۷

کتاب «وضعیت اجتماعی کودکان در ایران» شامل مجموعه مقالاتی است که به بررسی وضعیت کودکان کار، کودکان خیابانی، کودکان حاشیه‌نشین و ساکن مناطق محروم، بازماندگی از تحصیل، زندگی با اچ‌آی‌وی و رفتارهای پرخطر جنسی، سلامت عمومی کودکان، کودکان مرتبط با قانون، کودکان بدسرپرست و بی سرپرست، کودک همسری، خودکشی و کودکان پناهجو، پناهنده و مهاجر می پردازند. این کتاب را نشر آگاه با همکاری موسسه رحمان و ویراستاری پیام روشنفکر منتشر کرده است.

عناوین مقاله‌های این کتاب عبارتند از:

  • کودکان و توسعه، شکستن چرخه‌ی بین نسلی محرومیت‌ها (سعید مدنی قهفرخی، منصوره حمصیان اتفاق)
  • وضعیت فقر چند بعدی کودکان در ایران (مهدی نصرت آبادی)
  • وضعیت کودکان کار در ایران (دلارام على)
  • وضعیت کودکان خیابانی در ایران (دلارام على)
  • کودکان سکونتگاه‌های غیر رسمی و مناطق حاشیه‌ای شهرها (جمال رشیدی)
  • وضعیت محرومیت کودکان مناطق محروم (مجتبی بیات)
  • آموزش کودکان در ایران با تأکید بر کودکان بازمانده از تحصیل (جعفر ابراهیمی)
  • وضعیت ابتلا به اچ آی وی و ایدز و رفتارهای پرخطر جنسی در کودکان و نوجوانان (زهرا جرجران شوشتری)
  • وضعیت سلامت کودکان در ایران (پیام روشنفکر و پیمان زینتی)
  • کودکان معارض و مرتبط با قانون در ایران (پریسا روشنفکر)
  • وضعیت کودکان بدسرپرست در ایران (سمانه عابدینی)
  • وضعیت کودکان بی سرپرست در ایران (دلارام علی و دریا فلسفی)
  • وضعیت ازدواج کودکان کمتر از هجده سال در ایران (جلوه جواهری)
  • وضعیت خودکشی کودکان در ایران (جلوه جواهری)
  • وضعیت کودکان ،مهاجر پناهنده و بدون شناسنامه در ایران (حمیدرضا واشقانی فراهانی، آنیتا صدیقی و صدیقه بختیاری)

همچنین در این آدرس می توانید بخشی از مقاله آموزش کودکان در ایران با تأکید بر کودکان بازمانده از تحصیل، از جعفر ابراهیمی، را بخوانید.

بخشی از مقدمه کتاب:

پدیدهٔ محرومیت کودکان در گذشته ایران ،در ۷۰ یا ۱۰۰ سال پیش یا پیش‌تر از آن نیز وجود داشته است؛ یعنی از زمانی که جمعیت ۲۰-۱۰ میلیون نفر بود و ۷۰ تا ۸۰ درصد آن ساکن روستاها بودند و کشاورزی و نظام اجتماعی سنتی حاکم بود و شهرها این چنین غول‌آسا رشد نکرده بودند و شهرنشینی شتابان پیش نیامده بود. چه بسا محرومیت کودکان در آن زمان‌ها با امروز متفاوت اما به طور کلی از امروز بیشتر هم بود. اما توجه داشته باشیم که شکل و وروال و کالاهای مصرفی در زندگی امروز به شدت متفاوت است. بنا به برآوردی بیش از ۸۰ درصد از کالاهای مصرفی امروز در دهه‌های ۲۰، ۳۰ و ۴۰ همین قرن خورشیدی وجود نداشت. آن زمان فقط یک شهر میلیونی در ایران وجود داشت و آن هم تهران بود. اما با همهٔ تحول‌ها و غالب شدن شیوهٔ زندگی سرمایه‌دارانه و همهٔ تضادها و پیشرفت‌ها و محرومیت‌ها و برخورداری‌هایش، فقر و مصیبت و محرومیت کودکان با معیارهای امروزی در ایران بیشتر شده است، در حالی که در اروپای شمالی و غربی اصلاً چنین نیست. درست است که جامعهٔ سرمایه داری فقر و مصیبت و تضاد و محرومیت می‌افریند اما از پیشرفت‌های فنی و اجتماعی شگفتی نیز برخوردار است که حاصل ارزش‌زایی نیروی کار و انباشت سرمایه‌ی ناشی از همین ارزش‌زایی است. با این وصف حاصل این دست‌آوردها و پیشرفت‌ها فقط وقتی نصیب بخش‌های گسترده‌ای از جامعه می‌شود که گونه‌هایی از تلاش و مبارزه‌ی آگاهانه برای دگرگونی یا اصلاح اساسی در جهت برخورداری همگانی، حقوق انسانی، عدالت و آزادی در اولویت بیاید و شکل بگیرد و به دست‌آوردهای تاریخی و اجتماعی خود برسد.

اما همهٔ کشورهای کم توسعه که از رشد صنعتی به دلایل مختلف محروم مانده‌اند، لزوماً بیشترین محرومیت رفاهی کودکان را نداشته‌اند (گرچه رابطه‌ی بین توسعه و رعایت حقوق کودک در نظام‌های سرمایه‌داری منطقی و قابل تایید است، زیرا توسعه به‌معنای سرایت بخش اقتصادی به بخش‌های اجتماعی نیز هست). کشور کوبا، که کم رشدی صنعتی از سوی قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا به آن تحمیل شده است در مقایسه‌ی جهانی بیشترین برخورداری را از مزایای رفاهی و خدمات عمومی و آموزشی همگانی و به ویژه برای کودکان داراست.

محرومیت کودکان را در نظام سرمایه داری باید از یک سو در متن رشد و توسعهٔ تاریخی نسبت به گذشته (دید تاریخی) و از سوی دیگر در متن محرومیت زایی چنین نظام‌هایی (دید تضاد درونی) ارزیابی کرد. در ایران شماری از پیشرفت‌های مادی در زیرساخت‌ها، بخش ساختمان، اقتصاد مالی، صنایع نظامی، برخی صنایع سنگین و مصرفی قابل تأیید است. اما کماکان اقتصاد در رده‌های پایین و ضعیف سرمایه‌داری قرار دارد. نوعی از وابستگی نامستقیم در اقتصاد حکم‌روا است. اما از همه مهم‌تر این‌که تضاد به صورت تبعیض بی‌عدالتی نابسامانی اجتماعی و محرومیت‌ها و توزیع ناعادلانه‌ی ثروت، درآمد و خدمات اجتماعی هم به خودی خود و هم در مقایسه‌ی بین‌المللی بسیار شدید است. این، چنان‌که پژوهش‌های کتاب حاضر نیز نشان می‌دهد به شدت دامن کودکان کشور را نیز گرفته. گرچه در خیلی از امور نسبت به گذشته تغییر و تحول و پیشرفت مشاهده می‌شود، اما در عین حال جامعه در وادی تازه‌ای از تضادهای فزاینده و محرومیت‌های ویژه‌ی یک سرمایه‌داری ناکارامد و بسیار نامتعادل قرار گرفته است.

مشکل اساسی جامعه‌ی ما بی‌عدالتی ریشه‌دار است که با قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی آمیخته مانع تحول سیاسی به سوی مدیریت، نظارت و برنامه‌ریزی دموکراتیک شده است. واضح است که وقتی با آمار ناعادلانه و بسیار آزاردهنده‌ی محرومیت از تحصیل در استان سیستان و بلوچستان، آمار خودکشی در ایلام، آمار بازماندگی از تحصیل در همه‌ی استانها حتی تهران، روبه‌رو می‌شویم و علت آن را در فقر و محرومیت می‌یابیم به نتیجه‌ای کافی نرسیده‌ایم، زیرا فقر و محرومیت خود ناشی از ساختار اجتماعی‌ای است که باید ریشه‌ی تاریخی و نیروهای نگهدارنده‌ی آن شناخته شود؛ ضمن آن‌که همین فقر و محرومیت خودشان تحت تاثیر چیزی قرار می‌گیرند که به عنوان معلول شناخته می‌شوند. رابطه‌ی متقابل علت و معلولی در عوامل اجتماعی و ریشه‌یابی مسائل اساسی در مناسبات اجتماعی و ساحت قدرت نباید ما را به پندگویی به دستگاه‌های مدیریتیای بکشاند که خودشان عامل آگاهانه یا ناآگاهانه ی تضادها و بی‌عدالتی‌ها و بهره کشی‌ها به شمار می‌آیند. اما چاره‌ی کار در کلی‌گویی و نه در درمان‌های مویرگی و تسکینی است، بلکه در ارتقای آگاهی‌های عمومی و خاص از یک سو و ایجاد فشار اجتماعی سالم برای پاسخ گو کردن همه‌جانبه دولت از دیگر سو است.

در جریان برانگیختن نیروهای اجتماعی است که نوبت به راه حل‌های ویژه‌ای می‌رسد که باید در جریان تحول عمومی و ساختاری پی‌گیری شود. پس کلیت این راه‌حل‌ها عبارت‌اند از:

نخست ملزم کردن ساخت قدرت به پاسخ گویی به نیازهای اجتماعی و سپس تشخیص اولویت‌ها بر اساس موازین علمی دموکراتیک نوین و مستقلانه و منتقدانه، به جای حضور همیشگی وابستگان خاص و بهره‌گیران و رانت‌بران و در پی آن نشان دادن سیاست‌ها و هدف‌گیری‌های تازه‌ای که باید در دستور کار قرار گیرد و شجاعانه و باورمندانه به جای وابستگی‌های سطحی به سیاست‌های تکراری و هزینه‌بر و بی‌ثمر بنشیند و در نهایت برگرداندن روی سخن سالم اما بی‌لکنت به سوی گروه ها و تشکل‌های صنفی و بشردوستانه و مشارکت جو.

 

 

نویسنده: مریم ترابی، دانشجوی ارشد روانشناسی تربیتی

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *