آموزش زنان در دوران قاجار (برشی از یک کتاب)
آموزش زنان در دوران قاجار
(برشی از یک کتاب)
کوکب دری: این روزنامه را ناظمالاسلام کرمانی در سال ۱۳۲۳ قمری تأسیس کرد و نام آن در ابتدا کوکب دری ناصری بود. سپس بهنام نوروز و بعد از آن مجدداً با نام کوکب دری چاپ میشد. باستانی پاریزی دربارهی مؤسس مشهور این روزنامه مینویسد: «میرزا محمد ناظم کرمانی از پیشقدمان عالم مطبوعات و مدتها همراه و یار و یاور آقا سید محمد طباطبایی آزادیخواه بوده و مدرسهی او را که به نام «اسلام» شهرت داشته اداره میکرده، و به همین سبب به ناظمالاسلام ملقب شده است.»
نقش گردانندهی این روزنامه در تأسیس و ادارهی مدارس جدید، اهمیت این روزنامه را برای موضوع تحقیق حاضر دوچندان میسازد. ناظمالاسلام در شمارهی نخست سال سوم انتشار خود، یکی از گفتگوهای خود با طباطبایی را آورده است:
در ماه ذی الحجهالحرام سنه ۱۳۲۲ هجری محمدی صلى الله علیه و آله سه ساعت از شب دوم ماه مزبور گذشته بود. بندۀ نگارنده در منزل حضرت حجت الاسلام آقای میرزا سید محمد طباطبایی که در محله سنگلج واقع است رفته در حالی که حضرت معظم الیه را در روی تخت تنها نشسته دیدم با نهایت حزن و اندوه سر به جیب فکرت و گریبان حیرت فرو برده و کتابی در پیش روی خود گذارده پس از ادای سلام و استماع جواب فرمودند تازه چه داری؟ عرض کردم امروز شاگردان و متعلمین مدرسه اسلام که از تأسیسات حضرت حجت الاسلام است خوب امتحان دادند. فرمودند جناب ناظم، هشت سال است در پیشرفت ترقیات این مملکت خیالات مینمایم؛ چنانچه نهایت جهد را در امر مدارس و مکاتب مِلّیه جهت تربیت نوباوگان وطن نموده و با معاندین طرف گفتگو و مباحثه و معارضه واقع شده و آنها را به یک اندازه مجاب و ساکت کرده، [و] از تشویق مکاتب و مدارس و ترویج جراید و رسایل مفیده و تقویت معارف موجبات بیداری این ملت غفلت و تسامح نکردهام. عزل میرزا علی اصغرخان صدراعظم را که مانع پیشرفت معارف مینمود با هزاران صدمه و زحمت و برانگیختن وسائط و وسایل از اعلیحضرت شاهنشاه ایران استدعا نمودم. لیکن افسوس دارم که عین الدوله که شخص مستبد خودرأی خودسر بیعلمی است بجای او منصوب و مقرر شد و این بدتر از صدراعظم سابق خواهد بود. عرض کردم عزل این وزیر را هم از حضور شاهنشاه استدعا نمایید. فرمودند فرضاً این وزیر هم معزول شود کدام شخص عاقل کامل بصیر را داریم که شایسته مسند صدارت باشد و بتواند خرابیهای چندین سالۀ این مملکت را آباد نماید و نواقص و مفاسد ماضیه را اصلاح نماید؟ عرض کردم پس علاج از چه راه است؟ فرمودند باید سعی نمود در این که افراد ملت عالم شوند. بعد از آنکه افراد ملت عالم شد، آن وقت حقوق ملی خودشان را میدانند و عارف به حقوق هرگز زیر بار ظلم و استبداد نمیرود و تحمل جور و اعتساف نمیکند. پس بر شما باد به تأسیس و تکثیر مکاتب و اصلاح مدارس ابتدائیه و علمیه و صناعیه و غیره. عرض کردم اگر صلاح بدانید مدرسهای برای دخترها مفتوح نمائیم و در تربیت بنات و دوشیزگان وطن بکوشیم و به آنها لباس علم و هنر و تربیت بپوشیم.
در این بین پسر طباطبایی یعنی آقا میرزا سید محمدصادق رئیس مدرسه اسلام وارد شد و در باب مدرسه دخترها اینطور گفت:
چیزی که مانع ایجاد و افتتاح مکاتب دخترهاست، نبودن اداره بلدیه منظم، نداشتن پلیس مرتب، ممانعت جهله و معاندین و نداشتن زنهای معلمه با اخلاق و ترتیبات صحیحه و کتب درسی کلاسی و عدم امنیت و اجرای مجازات خائنین و بر فرض، نیکنامی و اقدامات حضرت حجت الاسلام منع معاندین را در بر دارد و معلمات زنانه هم که تربیت کنید، در موقع ترخص دخترها محافظت آنها در کوچه و خیابانها از هیأت اجتماعیه الواط و اشرار و جوانان جاهل و اصحاب عزب بیتربیت چگونه میشود کرد و اگر یک نفر از الواط و اشرار با یکی از دخترها طرف شد و اسباب زحمت فراهم آورد، که ممانعت میکند و کی نجات میدهد؟ و استطاعت اینکه برای چند نفر از آنها یک فراش مستحفظ مقرر داریم نداریم. و اگر هم فرض کنیم عوامالناس برای احترام حضرت حجتالاسلام متعرضِ متعلماتِ [= دختران دانشآموز] این مدرسه نشوند، سایر مکاتب دخترها را به چه قسم محافظت مینمایند؟ پس باید اول اداره پلیس و نظمیه را مرتب کنیم، آن وقت موجبات تأسیس مدارس دخترها را فراهمآوریم که اگر وقتی یک نفر جاهل متعرض یکی از بنات شد، فوراً پلیس او را گرفته به اداره نظمیه برد و در آنجا بدون ملاحظه مجازات دهند.۱ (کوکب دری سال. سوم، شمارۀ اول، صص۷-۸)
با توجه به مطلب بالا میتوان به چند نکته مهم پی برد. نخست، انگیزه و علت توجه به توسعه و تأسیس مدارس جدید. رهبران جنبش مشروطه خواهی پی برده بودند که برای اصلاح کشور، صرف چانهزنی و تعامل با حکومت نمیتواند کارساز باشد، بهویژه اینکه در فقدان نیروی انسانی صالح و مدیریت قابل اعتماد و آگاه، امکان تحقق شایستهسالاری در سطوح مختلف اداره کشور ناممکن است و تنها به جابجایی نیروهای ناکارآمد وای بسا تنزل در شایستگی مدیران منجر خواهد شد. نکته دوم، توجه به بسط آگاهی عمومی به عنوان تنها راه مصونیت جامعه از استبداد و خودکامگی است. رهبران مشروطه میدانستند مردمی که نسبت به حقوق خود آگاه باشند را نمیتوان فریفت و تحت ظلم و ستم قرار داد. نکته سوم توجهی است که مشروطهخواهان به نیمه مورد غفلت قرار گرفته جامعه یعنی دختران و زنان مبذول و برای بهبود وضعیت اجتماعی آنان، سعی در تأسیس مدارس نوین برای آنها داشتهاند. چهارمین نکته، توجه به امنیت اجتماعی دختران محصل و نیز آموزگاران آنان است. در بخشهای بعد خواهیم دید که وجود طبقه اوباش، که میتوانستند به آسانی در خدمت مخالفان جنبش مشروطهخواهی قرار گیرند چگونه به عنوان مانعی بزرگ بر سر راه اصلاحات اجتماعی و سیاسی جامعه قد علم میکرد. در این راستا به نکته مهم دیگری بر میخوریم که عبارتست از توجه ضرورت اصلاح ساختار پلیس، تا سازمان نیروی انتظامی کشور حافظ عدالت و به دور از روابط فاسد و مفسده برانگیزی همچون رشوهخواری و رواج نفوذ مراکز قدرت گردد و بتواند ضامن امنیت اجتماعی کشور شود. در یک نگاه میتوان دایرهای را دید که اصلاح سیاسی و اجتماعی آغاز، از ا اصلاح فرهنگی و فکری عبور و دوباره به اصلاح ساختار سیاسی باز میگردد.
چنین توجهی به کار کرد دانش و رواج آن در جامعه را در مقالات دیگر این نشریه هم میتوان یافت. برای نمونه، در شمارۀ دوم سال سوم کوکب دری، بر اهمیت تعلیم و تربیت برای ملتی که خواهان حفظ استقلال خویش است تأکید میشود:
ملتی را که استقلال و نگهداری حدود و حفظ حقوق خود میخواهد، از توصل و توسل به دریعۀ علم ناگزیر است زیرا که البته تا ملت و هیأت دولت که از افراد ملت تشکیل یافته به حقوق و حدود ملتی و دولتی خود عالم و بصیر نباشند، علاوه بر این که نگهداری آن را قادر و متمکن نیستند، طریقه حفظ آن را هم نخواند دانست. (کوکب دری، سال سوم، شماره ۲، ص۱)
در شماره دوم سال سوم نیز بار دیگر به بحث ضرورت ایجاد مدارس نوین و اثر سیاسی و اجتماعی آن در گفتگوی میان ناظمالاسلام و سیدمحمدصادق طباطبایی پرداخته شده است. در بخشی از گزارش این، گفتگو پرسش ناظمالاسلام میآید:
عرض کردم هشت سال است که ظاهراً در این امر مهم مقدس اقدام فرمودهاید چنانچه مدرسۀ اسلام را خودتان مفتوح فرموده و سایر مکاتب و مدارس را اجازه و تشویق در افتتاح نموده و از جراید ترویج کردهاید، کما اینکه مکرر امر فرمودید در قهوهخانهها و معابر و منابر برای عوامالناس روزنامه بخوانند و آنها را بیدار و آگاه سازند و چقدرها اوقات شریف خودتان را صرف امتحانات شاگردان مدارس فرمودید، چه نتیجه داد و چه فایده بخشید؟ (کوکب دری، سال سوم، شماره ۲، ص۷)
و پاسخ میگیرد که «این اقدامات در موقع خود فوائد خود را ظاهر خواهد داشت.» (کوکب دری، سال سوم، شماره ۲، ص ٧) بنابراین، اقدام برای تأسیس مدارسی که شیوه نوین آموزش و پرورش آن هم در سطحی گستردهتر از فرزندان اعیان و اشراف را وجهه همت خود قرار دهد، ابزاری برای برون رفت از عقب ماندگی کشور به شمار میرفت:
ما ایرانیان چه تقصیر کرده و چه گناهی داریم که باید در نهایت ذلت و خواری و مسکنت و خاکساری بوده در جزو وحشیها و بیتربیتها محسوب باشیم و مبتلای هزاران دردهای بیدرمان از خارج و داخل گردیم؟ این است امر نان و گوشت و روغن و سایر مأکولات، این است حال آب و هوا و سایر مشروبات. گاهی به تعدّیاتِ حُکّام ظالم، و زمانی گرفتار ظلم دیوانیان، [و] وقتی به ستم و هوای میل کسبه گرفتاریم. کوچه و خیابانها کثیف، حمامها و آبها بدبو و نجس. نه راه آهنی داریم و نه کارخانه. نه روزنامه آزادی داریم و نه اخبار یومیه صحیحی. دو سه روزنامه در داخله داریم، آن هم جز تملق و دروغ و چاپلوسی و مهملات چیزی نمینویسند … نه سر حد داریم نه بندر، نه لشگر داریم نه کشور، نه بلدیه داریم نه نظمیه، نه مالیه داریم داریم نه مالیه داریم نه عدلیه، نه مدارس داریم نه مجالس معارف، نه فلاحت داریم نه زراعت، … (کوکب دری، سال سوم، شمارۀ سوم، ص ۷)
در شماره بیست و پنجم کوکب دری در همان سال ناظم الاسلام شرح گفتگوی خود در دیدار با شیخ فضلالله نوری و اطرافیانش را به طور مبسوط میآورد که با وجود جذاب بودن کل آن، تنها به ذکر عبارات مربوط به موضوع بسنده میکنیم. شیخ فضلالله، ناظمالاسلام را خطاب میکند و میگوید:
جناب ناظمالاسلام! تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم آیا این مدارس جدید خلاف شرع نیست قطع نظر از مدرسۀ اسلام که به توجه جناب آقای آقامیرزا سید محمد موافق شرع است؟ آیا در مدارس دیگر درس زبان فرانسه و انگلیسی و روسی نمیگویند؟ آیا فیزیک و شیمی نمیگویند؟ حالا که سبب افتتاح مدارس شدید و در روزنامهها آنچه توانستید از مدارس که نوشتید، حال شروع در مشروطه و جمهوری کردید، نمیدانید در دولت مشروطه اگر من بخواهم روزنه این اطاق را متعدد نمایم باید مالیات بدهم؟ (کوکب دری، سال سوم، شماره ۲۵، ص۷)
در نامه واردهای که در شمارۀ ۳۵ آن نشریه آمده میخوانیم: «یکی از لوازم کار در مملکت مشروطه، مدارس است. مکاتب ابتدایی اگرچه خیلی ناقص ولی یک عده داریم. لیکن مدارس عالیه که خیلی لازم است چرا تأسیس نمیشود؟» (کوکب دری، سال سوم، شماره ۳۵ ص۶ ) در جای دیگر، متن خطابه شاگردان مدرسه «همایون» آمده که در آن در اهمیت گسترش معارف و مدارس چنین استدلال شده: «اساس ملک و استقلال دولت بسته به وجود اشخاص کافیِ عالِم [است]، و وجود اشخاص کافی عالِم منوط به ایجاد مدارس صحیحه و مکاتب مرتبه است.» (کوکب دری، سال چهارم، شمارۀ دوم، ص ۵)
منبع: کتاب تأثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان در ایران، منیرالسادات میرهادی، انتشارات کویر
- ظهور و قدرتیابی اوباش در این دوره را باید یکی از پیامدهای ضعف تدریجی قاجاریه دانست.
گفته سیدمحمدصادق طباطبایی در زمینه مزاحمت اوباش برای دختران دانشآموز و آموزگاران زن، اشاره به شیوع همین پدیده است. آنگونه که فلور مینویسد، «اعیان محلی، به خصوص بعضی مقامات مذهبی، از اوباش به عنوان گروههای ضربت برای تسویه حساب دشمنی خانوادگی یا رقابت با قدرت حاکم شهر، استفاده میکردند.» (همان، ص ۲۶۲)
در مقابل خطر اوباش، به مأموران پلیس نیز نمیشد تکیه کرد. پلیس به شکل جدید توسط ناصرالدین شاه و پس از سفر دوم به اروپا تأسیس شد و با اینکه در سالهای نخست تأثیر خوبی در جامعه به جای گذاشت، پس از مدت کوتاهی به فساد مالی و رشوهگیری آلوده گشت، (همان، ص ۴۴) تعداد نیروی پلیس اندک و متغیر بود به گزارش اعتمادالسلطنه در سال [۱۸۷۹] سیصد و نود و چهار نفر و در سال [۱۸۸۱] چهارصد و دو نفر به عنوان پلیس در تهران خدمت میکردند. (اعتمادالسلطنه، ۱۳۶۳، ص ۲۷) بنابراین همانگونه که طباطبایی نیز به درستی استدلال میکند، به نیروی پلیس با وضعیت آن زمان نیز نمیشد برای تأمین امنیت دختران دانشآموز استفاده کرد.
[↩]
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.