برگزاری کارگاه آموزشی با موضوع نیازهای کودکان و مهارت‌های فرزندپروری

هر والدی بر مبنای آگاهی‌های اجتماعی، تربیتی و هستی‌شناختی خود و در عین حال متأثر از عوامل اقتصادی، فرهنگی، روان‌شناختی و تجربه‌های پیشینش، الگوی خاصی در رفتار با کودکان دارد. این رفتارها اصطلاحاً «سبک‌ها یا الگوهای فرزندپروری» نامیده می‌شوند.

با این حال چالش‌های جدی در تربیت کودکان، تجربه‌ای آشنا برای بسیاری از والدین است. در مواردی ممکن است والد احساس کند که الگوهای فرزندپروری‌اش او را به اهداف تربیتی مطلوب نمی‌رساند. یکی از دلایل این مسئله می‌تواند به کارگیری ناخودآگاه و غیرانتقادی الگوهای رفتاری باشد. در بسیاری از اوقات این سبک‌ها در غیاب آگاهی از الگوهای ممکن و کارآمد دیگر استفاده می‌شوند و والد با راهکارهای جایگزین و کارآمد آشنایی ندارد.

از این رو به نظر می‌رسد ارتقاء آگاهی والدین و نقد و بررسی سبک‌های فرزندپروری از طریق آشنایی با الگوهای کارآمد،  آشنایی با نظرات دیگران و بررسی نتایج هر الگو می‌تواند نقشی کلیدی در تربیت مؤثرتر کودکان، سلامت روانی آن‌ها و ایجاد جامعه‌ای سالم داشته باشد.

بر این اساس در هفته‌های پایانی سال گذشته دو کارگاه آموزشی با موضوع نیازهای کودکان و مهارت‌های فرزندپروری برای مادران کودکان پیش‌دبستانی برگزار شد.

 

 

برگزاری کارگاه آموزشی دیابت برای مادران و دختران سوادآموز

آخرین کارگاه آموزشی برای مادران و دختران سوادآموز در سال ۹۶، با استقبال گسترده‌ی سوادآموزان برگزار شد. همه‌ی صندلی‌ها پر بود و عده‌ای مجبور شدند خارج از فضای کلاس مباحث را دنبال کنند. در این کارگاه سرفصل‌های آموزشی زیر ارائه شد:

  • دیابت چیست؟
  • انواع دیابت
  • علائم بیماری دیابت
  • چه کسی در معرض خطر دیابت است
  • عوارض بیماری دیابت
  • مراقبت‌های ضروری در مبتلایان به دیابت
  • علائم دیابت در کودکان
  • تغذیه در افراد دیابتی‌

پس از پایان کارگاه، از سوادآموزانی که احتمال ابتلا به دیابت در آن‌ها تشخیص داده شد، تست قندخون گرفته شد.

دیابت یکی از شایع‌ترین و پرخطرترین بیماری‌ها در بین زنان است. براساس مطالعات سند ملی مقابله با فقر، «دیابت» پرهزینه‌ترین بیماری در نظام بهداشت و درمان کشور است. سالانه بیش از ۲۰ درصد هزینه‌ی سلامت کشور صرف درمان بیماری دیابت می‌شود. این نرخ در استان‌های یزد و قزوین حدود ۴۰ درصد مخارج را شامل می‌شود. اگر آخرین حساب‌های ملی سلامت را مبنا قرار دهیم (سال ۱۳۹۴) می‌توان برآورد کرد که در این سال بیش از ۲۰ هزار میلیارد تومان از مخارج بهداشت و درمان کشور (حدود ۵ هزار میلیارد تومان از سوی دولت و حدود ۱۵ هزار میلیارد تومان از سوی مردم و سازمان‌های بیمه‌ای) به این بیماری اختصاص داشته است. این مبلغ معادل ۵ برابر کل بودجۀ آموزش عالی کشور و تقریباً معادل کل بودجۀ آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۴ است. لازم به ذکر است که سهم هزینه‌های درمان انواع سرطان‌ها در سال تنها حدود ۲ درصد مخارج سلامت کشور را شامل می‌شود.

این همه در شرایطی است که نرخ شناسایی بیماری دیابت در ایران بسیار پایین است و تنها ۵۰ درصد بیماران مبتلا شناسایی می‌شوند. طی ۱۵ سال اخیر تعداد بیماران دیابتی شناسایی‌شده (مراجعه‌کننده به نظام درمان) از ۲.۱ میلیون نفر به بیش از ۴.۶ میلیون نفر افزایش یافته و برآوردها از وجود بیش از ۸ میلیون نفر مبتلا به دیابت در کشور حکایت دارد. سن ابتلا به دیابت در ایران حدود ۱۰ سال کمتر از میانگین کشورهای توسعه‌یافته است. این بیماری بیش از هر چیز به سبک زندگی (الگوی تغذیه و تحرک فیزیکی) بستگی دارد.

منبع: کانال سیاستگذاری اجتماعی ( https://t.me/Omidi_Reza)

 

کودکان پیش دبستانی آماده ورود به سال جدید و پذیرای تغییر و تحول شدند.

یک و دو و سه و چهار بچه ها آمد بهار
گل‌ها شکوفه دادند گنجشک‌ها همه شادند

کودکان طلوع در پایان فصل زمستان، با همکاری یکدیگر و با شور و شوق، کلاس‌های خود را تمیز و مرتب کردند.
آن‌ها آداب میهمانی را آموختند. تصمیم گرفتند نقاشی‌هایشان را به عنوان هدیه به دوستان و میهمانانشان بدهند و برای انجام این کار، با کاغذ رنگی پاکت نامه درست کردند.

بچه‌ها در پیش دبستانی یک مهمان داشتند، مادر بزرگی مهربان. مادربزرگ برای بچه‌ها از خاطرات کودکی‌اش گفت. از فصل بهار و آماده شدن برای ورود به آن؛ از سرما و فصل زمستان و کرسی و دور هم نشستن‌ها و خاطره گفتن‌های شب‌های زمستان گرفته تا خانه تکانی و میهمانی‌ها و عیدی گرفتن‌هایی که بیشتر کشمش و بادام بود.

بچه‌ها با مادربزرگ سبزه عید کاشتند و از او خمیرهای بازی رنگارنگ عیدی گرفتند.
در انتها با در دست داشتن پیک بهاری، کاغذ رنگی‌ای که با آن بتوانند برای دوستانشان پاکت نامه درست کنند، قصه خوشمزه‌ترین کلوچه و همچنین ماسک‌های آن برای اجرای نمایش در میهمانی‌ها, دست پر راهی خانه شدند تا به استقبال سال و آغازی نو بروند.

مرغای سبز و آبی با نغمه‌های شادی
رو شاخه‌ی درختا تو روزای آفتابی

داد میزنن بچه‌هاااا، بیایید توی کوچه‌هااا
حالا دیگه بهاره، بهار شادی میاره





درختی بسازیم، درختی بکاریم و… درختی شویم.

رودخانه در نزدیکی من روان است و من بالیدن و دگرگونی آ نرا دیده‌ام

من هشت صد سال اینجا در میان باد، آتش و برف زیسته‌ام…

و بچه جغدهایی که پرواز کردن را یاد می‌گیرند، تماشا کرده‌ام…

و زوزه‌ی گرگ‌های تنها را شنیده‌ام…

ولی حالا صدای آمدن ماشین‌ها را می‌شنوم و نگرانم، آیا به زودی خواهم مرد؟

چه کسی جغدها را پناه خواهد داد؟

و چه کسی از ساحل رودخانه مراقبت خواهد کرد…

 

۱۵ اسفند روز درختکاری بود. به همین مناسبت در کتابخانه برای بچه‌ها از درخت گفتیم، با هم یک درخت بزرگ درست کردیم و گل کاشتیم.

اول، کتاب «درخت سرافراز» که ماجرای گذشته و حال یک درخت از زبان خودش و آرزوهای اوست، برای بچه‌ها خوانده شد و بعد هم بچه‌ها با هم آن را بلند خواندند و از دیدن تصاویر زیبای کتاب لذت بردند.

سپس خود بچه‌ها دست به کار ساختن یک درخت شدند. شانه‌های تخم مرغ را تکه تکه کردند، آن‌ها را به رنگ سبز درآوردند و در آفتاب گذاشتند تا خشک شوند. اینها برگ‌های درخت بودند. بعد از آماده شدن برگ‌ها آن‌ها را به درختشان چسباندند.

هفته بعد، بچه‌ها برای تکمیل کارشان، قلمه‌های گل را در گلدان‌هایی که ظرف‌های استفاده شده‌ی ماست و پنیر و… بود کاشتند و آموختند که چگونه می‌توانند از وسایل به ظاهر بی‌مصرف و دور ریختنی، به صورتی مفید استفاده کنند.

 

… اما اکنون صدای کودکان را می‌شنوم که می‌دوند و با دستانی مهربان و قدرتمند دور من حلقه می‌زنند…

و این چنین باد ترانه‌ی مرا پیوسته با خود به هر سو خواهد برد.

 

قلب‌های بزرگ با دست‌های کوچک، برای روز مادر هدیه آماده کردند.

نمایش فیلم در کتابخانه

🍃هفته‌ی گذشته، عده ای از بچه های عضو کتابخانه‌ی طلوع، در کنارهم فیلم سینمایی «بل و سباستین» را تماشا کردند.🍃

🔸این فیلم داستان پسری فرانسوی به نام سباستین را روایت می‌کند که در زمان جنگ جهانی دوم در یک دهکده‌ی کوچک که در اشغال آلمانی‌هاست، زندگی می‌کند. مردم دهکده و سربازان آلمانی به دنبال سگی بزرگ که او را هیولا می‌نامند می‌گردند و می‌خواهند به علت حمله‌ی هیولا به گوسفندها و آدم‌ها او را شکار کنند. در این میان سباستین عقیده دارد که این سگ وحشی نیست و اگر کسی به او محبت کند و به او مثل حیوانی وحشی نگاه نکند، این سگ با او دوست خواهد شد… .
فیلم پر از صحنه‌هایی تکان دهنده و زیبا، از حمایت شجاعانه‌ی سباستین از این سگ است که بعدها، او را «بل» می‌نامد.

🌿 بعد از پخش فیلم، مسئول کتابخانه و بچه‌ها درباره‌ی فیلم باهم گفتگو کردند. در این میان سوالاتی درباره‌ی فیلم پرسیده شد و تعدادی از بچه‌ها نظراتشان را گفتند. از جمله کسانی که حرف زدند، بعضی از بچه ها بودند که صحبت کردن برایشان دشوار بود و شاید تا به حال شنونده خوبی برای حرف‌هایشان نیافته بودند.

🔸 از جمله سوالات خوبی که مطرح شد این بود که: “خب این سگه که اول اولش واقعا وحشی بود؛ سباستین چطور تونست باهاش دوست بشه؟!”
بعد تک تک بچه ها نظر دادند:
– چون باهاش حرف می‌زد.
– چون سباستین به بل گفت که ازت نمی‌ترسم! تو وحشی نیستی!
– چون باهاش تو برف‌ها می‌دوید و بازی می‌کرد.
– چون باهاش شنا کرد و شستش. بعدشم به جای هیولا، بهش گفت: «اسمتو می‌ذارم بل!»
و …

بعد هرکدام ازبچه‌ها درباره دوست داشتنی‌ترین بخش فیلم از نظر خودشان حرف زدند.
به درخواست بچه‌ها قرار شد که به امید خدا در آینده باز هم برنامه پخش فیلم داشته باشیم.

کودکان پیش‌دبستانی، در ساعت کتابخانه، سفرنامه تهیه کردند

آی قصه قصه قصه        نون و پنیر و پسته

میخوایم بریم با هم سفر        از این طرف، از اون طرف

بعدش بگیم یه خاطره        درست کنیم سفرنامه…

در ساعت کتابخانه‌ی کودکان پیش‌دبستانی طلوع، معلم‌ها طی سه جلسه‌ی کلاسی، قصه‌ی پسری به نام پویا را برای بچه‌ها تعریف کردند.
پویا که به سفر علاقه دارد با پدرش برای دیدن مکان‌های مختلف سفر می‌کند و در سفر تجربیات جدیدی را از سر می‌گذراند. در کلاس کتابخانه بچه‌ها نیز به همراه پویا و پدرش راهی سفر شدند.
طی این سفر بچه ها با اقلیم‌های مختلف جغرافیایی آشنا شدند. پویا در طی سفرش با دوربینی که خواهرش به او داده بود از مکان‌های مختلف عکس گرفت یا فیلم برداری ‌کرد و بچه ها در قالب داستان و تصویر و فیلم از انواع خانه‌ها مانند: خانه کویری ، قطبی و عشایری دیدن کردند.

بچه ها بعد از گردش در هر منطقه‌ای آنچه را که از آن مکان دوست داشتند نقاشی کردند.

وقتی پویا و پدرش از سفر برگشتند، خواهر پویا که نتوانسته بود همراه پویا و پدرش به سفر برود، از دیدن عکس‌هایی که پویا گرفته بود شگفت زده شد. او به پویا و بقیه بچه‌ها پیشنهاد داد که «بیاین با هم سفر نامه درست کنیم».
بچه‌ها پرسیدند: سفرنامه چیه؟
خواهر پویا گفت: «بعضی از کسانی که به سفر می‌رن از ماجراهای سفرشون و چیزهایی که دیدن یک کتاب می‌نویسن و برای کسایی که نتونستن به اون سرزمین‌ها برن، ماجراهای سفرشون رو می‌گن. ما هم می‌تونیم ماجراهای سفر پویا رو بنویسیم و عکس‌هاش را هم بچسبونیم.»
همه‌ی بچه‌ها موافقت کردند.

بچه‌ها در سه گروه سفرنامه عشایر، سفرنامه کویر و سفرنامه قطب را درست کردند. در این فعالیت معلم نمونه‌ی تهیه شده‌ی سفرنامه را به بچه‌ها نشان داد و بعد به هر گروه کتابچه‌ی سفید و تعدادی عکس که پویا آن‌ها را گرفته بود داد و از کودکان خواست که عکس‌ها را به ترتیبی که مناسب می‌دانند و با همکاری هم گروهی‌هایشان در کتابچه بچسبانند.

اجرای این طرح برای کودکان جذاب بود، و فضای طرح به آنها کمک می‌کرد تا در قالب داستان اطلاعات جدید را کسب کنند و لغات جدید را بهتر بیاموزند.

کارِ گروهی و عملی، علاوه بر اینکه به تقویت مهارت‌های اجتماعی و همکاری در بچه‌ها کمک می‌کرد، باعث شد که برنامه لذت‌بخش‌تر نیز شود.



 

 

 

آشنایی با ریتم تند و ریتم کند در ساعت موسیقی

کی میتونه مثل یه بچه­‌ای که دیرش شده، کیفش رو برداره و بره به طرفِ در؟
کی می­تونه مثل یه پیرمرد مهربون راه بیاد و بشینه روی این صندلی؟

و . . .

نمایش موقعیت­‌های بالا در زنگ موسیقی، مقدمه­‌ای برای آموزش ریتم تند و کند به کودکان بود.
ابتدا کودکان، نمایش چند موقعیت را اجرا کردند که در آن باید تند تند یا آهسته آهسته کاری را انجام می­‌دادند.
بعد از اینکه کودکان متوجه تفاوت بین ریتم تند و کند در نمایش­‌ها شدند، نوبت به بازی جالبی رسید.
معلم تعدادی موسیقی با ریتم تند و کند را از قبل آماده کرده بود. کودکان فرض کردند که سیب­‌زمینی­‌هایی هستند که روی آتش در حال پخته شدن اند و شعله آتش با ریتم موسیقی کم و زیاد می­‌شود. وقتی ریتم موسیقی تند می‌شد و شعله آتش زیاد بود، کودکان باید برای اینکه نسوزند، تند تند بالا و پایین می­‌پریدند و وقتی ریتم موسیقی کند می‌شد و شعله آتش کم بود، آن­‌ها می­‌توانستند آهسته راه بروند و استراحت کنند. در این بازی که برای کودکان پر هیجان بود، باید به دقت به موسیقی که پخش می‌شد گوش می­‌دادند و ریتم آن را تشخیص می‌­دادند.

در آخر هم کودکان همگی دستان همدیگر را گرفتند و بازی آسیاب بچرخ را با ریتم تند و کند در کلاس اجرا کردند.

آسیاب بچرخ                       می­‌چرخم

از این بری                         می­‌چرخم

از اون بری                         می­‌چرخم

آسیاب تندترش کن

 تندتر و تندترش کن

آسیاب بشین                    می­‌شینم

آسیاب پاشو                     پا می‌شم

آسیاب تندترش کن

 تندتر و تندترش کن

 

کودکان در ساعت موسیقی، سفر برگ‌های پاییزی به زمین را جشن گرفتند.

گوش دادن به آواها و موسیقی و توجه به اجزا و ریتم آن، اثرات مختلفی بر رشد مهارت­‌های کودکان می­‌گذارد.
به عنوان مثال،‌ کودکان در توجه کردن به صداهای مختلفی در طبیعت مثل صدای باران، ‌صدای پرندگان، دریا، رعد و برق، باد و …‌ خوب گوش کردن و تمییز شنیداری را در خود تقویت می‌­کنند. تمییز شنیداری از مهارت‌های مهمی است که پیش از ورود به مدرسه و آموختن صداها و حروف، باید در کودکان پرورانده شود. در غیر این صورت ممکن است کودک در یادگیری و تشخیص صداها دچار مشکل شود.

هم­چنین توجه به ریتم در موسیقی، تشخیص صداهای زیر و بم، تشخیص کند و تند بودن موسیقی، غمگین یا شاد بودن موسیقی و توجه به احساساتی که موسیقی در کودکان برمی­‌انگیزد، همگی می­‌توانند به کودک کمک کنند تا به لحاظ شنیداری نسبت به محیط اطراف خود که در آن زندگی می­‌کند حساس شود. این حساس شدن مقدمه‌­ای است برای اینکه کودک مهارت‌ها و شناخت‌های بعدی را پیدا کند. مثلا با توجه کردن به آهنگ یا ریتمِ صدای دوستش متوجه احساس ناراحتی او شود یا به تفاوت‌هایی پی ببرد که در میان افراد مختلف جهان اطراف او وجود دارد.

در یکی از ساعت‌های موسیقی، کودکان ابتدا داستانی از «کایو»، پسر بچه‌­ای از کشور چین، را شنیدند. یک موسیقی چینی برای کودکان پخش شد و کودکان با شنیدن این موسیقی آرام، احساسشان به حال و هوای طبیعت آن سرزمین نزدیک ­شد.

در طول داستان، «کایو» که با تمام درختان و حیوانات جنگل دوست است، سری به دوستانش در جنگل یعنی درختان زد و متوجه شد که برگ‌های درختان زرد و قرمز و نارنجی شده­‌اند. «کایو» از فکر اینکه شاید درخت‌ها مریض شده باشند، غصه خورد. ولی برگ‌ها با «کایو» در مورد سفر خود به دل زمین حرف ­زدند و به «کایو» مژده دادند که در فصل بهار دوباره سبز و شاداب از شاخه­‌ی درختان می­‌رویند.

در آخر، برگ‌ها جشنی برای سفر خود به زمین گرفتند تا کایو را خوشحال کنند.
در این قسمت، پس از پخش انیمیشنی که در آن برگ‌های پاییزی رقصان در هوا می­‌چرخند، موسیقی روی کلیپ که موسیقی‌ای کلاسیک و مناسب برای کودکان بود،‌ پخش شد و کودکان در نقش درخت‌ها، جشنِ سفرِ برگ‌ها را برای کایو اجرا کردند.
کودکان با توجه به ریتم موسیقی، دستانشان را که شاخه­‌های درختان بودند تکان دادند و هر بار یکی از برگ‌های پاییزی که به دستشان داده شده بود را رها کردند. تا اینکه در انتهای موسیقی، بچه­‌ها در نقش درختان، هیچ برگی در دست نداشتند.

این آغاز فصل زمستان بود. در این قسمت کودکان گروه‌­بندی شدند. تعدادی از آنها ابر، تعدادی باران و برف، تعدادی درخت، و تعدادی گنجشک شدند. ابتدا یکی از موسیقی­‌های چهار فصل ویوالدی که مربوط به فصل زمستان است برای کودکان پخش شد و آنها همراه با ریتم زمستانه­‌ی موسیقی، حرکت ابرها و باران و باد و برف را در زمستان اجرا کردند. سپس در فضای داستانی دیگر از کایو، نمایشی دیگر اجرا نمودند.

در این نمایش چند گنجشک که در سرمای زمستان می­‌لرزیدند، راه لانه­‌شان را در جنگل گم کردند.
هرکدام از درختان شاخه­‌ای از خودشان را به گنجشکان بخشیدند و به آن‌ها نشانی خانه کایو را دادند تا گنجشکان بتوانند همراه کایو با شاخه­‌ها آتشی روشن کنند و گرم شوند و بعد از آن به کمک کایو لانه­‌شان را پیدا کنند.

در این طرح کودکان با نشانه­‌های زمستان و طبیعتِ سردِ آن آشنا شدند. و نیز گرما، توجه و همدلی که با وجود سرمای طبیعت،‌ می‌­تواند بین موجودات جریان پیدا کند را در خلال نمایش،‌ تمرین کردند.

برگزاری کارگاه آموزشی با موضوع بهداشت دهان و دندان

در هفتمین و هشتمین هفته از برگزاری دوره آموزش منسجم ویژه مادران، کارگاه آموزشی با موضوع «بهداشت دهان و دندان» توسط یکی از دندان‌پزشکان همکار برگزار گردید.

– مراحل رشد دندان‌های شیری و دائمی
– آشنایی با مراحل پوسیدگی دندان
– جرم دندان و جرمگیری
– آشنایی با نحوه صحیح مسواک زدن برای کودکان و بزرگسالان
– ویژگی‌های یک مسواک و خمیردندان مناسب
– آشنایی با مراکز درمانی دولتی و خدمات رایگان ویژه زنان باردار و شیرده
و
– نکاتی در مراقبت از دندان‌ها برای کودکان و بزرگسالان

از جمله سرفصل‌های آموزشی این کارگاه بود.

این روزها دیگر همه‌ی ما می‌دانیم که درمان بیماری‌های دهان و دندان یکی از گران‌ترین حوزه‌های درمانی است؛ و دندان درد یکی از پرعارضه‌ترین و گاه طاقت‌فرساترین بیماری‌ها.

دوستی تعریف می‌کرد:
«چند سال پیش دندان درد بدی داشتم. حتی آب هم که می‌خوردم دندانم درد می‌گرفت. دردی که تا مغز استخوان سرم را می‌سوزاند. با این حال از ترس هزینه‌های درمانی به پزشک مراجعه نمی‌کردم؛ مسکن می‌خوردم و امیدوار بودم که درد تسکین پیدا کند. تا بالاخره بعد از مدتی نه تنها درد دندان بهتر نشد که دیگر طاقتم تمام شد و به درمانگاه رفتم. در درمانگاه وارد اتاق دکتر شدم و ماجرای دندان درد را برایش توضیح دادم. دکتر نگاهی به دندانم انداخت و گفت: خیلی دیر اومدی خانم! باید عصب کشی بشه دندونت.
گفتم: چقدر می‌شه هزینه‌ش؟
گفت: حدوداً صد و پنجاه تومن.
گفتم: اجازه بدین یه مشورتی کنم بعد میام. و از اتاق بیرون رفتم.
همه‌ی پولی که داشتم هفت هزار تومان بود و با هفت هزار تومان حتی نمی‌شد دندان را کشید! حالا صد و پنجاه هزار تومان را از کجا باید می‌آوردم؟! راه افتادم به طرف خانه در حالی که نمی‌دانستم چه باید بکنم و درد امانم را بریده بود. زن همسایه می‌گفت: «سوخته‌ی تریاک هم بذاری روش خوبه. یه دندون‌سازی هم هس زیر زمینی کار می‌کنه، چش ناپاکه ولی ارزون می‌گیره.» به خانه که رسیدم دوباره مسکن خوردم. آن شب دندان دردم زیاد شد، آن‌قدر زیاد که اگر می‌توانستم خودم دندانم را می‌کندم و از دهانم بیرون می‌انداختم! شب سختی بود و تا صبح مثل ابر بهار گریه می‌کردم…
کاش زودتر رفته بودم. کاش می‌توانستم دندانم را بکشم. کاش این همه بدبختی مال من نبود.»

آموزش مداوم در حوزه بهداشت دهان و دندان، به ویژه برای محرومین از اهمیتی خاص برخوردار است. افزایش آگاهی‌های عمومی در مسایل بهداشتی کاربردی و ملموس و فرهنگ‌سازی، یکی از راه‌های مؤثر در پیشگیری از بیماری‌ها، ارتقاء سلامت عمومی، و کاستن از هزینه‌ها است. رسیدن به این اهداف تلاش جدی و مصرانه‌ی همه‌ی نهادهای درمانی، نیروهای متخصص و گروه‌های مردمی را طلب می‌کند.

بعد از اتمام کارگاه، یکی از مادران – که از قضا دیپلم رشته تجربی دارد و زنی پیگیر و دارای تعاملات اجتماعی زیاد است- می‌گفت:
«اولش که گفتین موضوع این هفته بهداشت دهان و دندانه پیش خودم گفتم: ای بابا! دیگه یه دندون و مسواک زدن که این همه دنگ و فنگ نداره! ولی الان می‌فهمم خودِ همین که چطور مسواک بزنی خیلی مسئله‌ی مهمیه. و چقد چیز وجود داره که ما نمی‌دونیم و به خاطر ندونستنشون خودمون و خونواده‌هامون داریم بد زندگی می‌کنیم…»