یک دستپخت زیبا، تجربهی آشپزی در پیشدبستانی
آشپزی علاوه بر اینکه برای کودکان یک سرگرمی است، یک آموزشگاه طبیعی برای کمک به آنها در رشد و یادگیری است.
وقتی کودکان با پیروی از دستورالعمل، یک خوراکی تهیه میکنند یا در تهیهی غذا به دیگران کمک میکنند:
- استقلال خود را رشد میدهند
- با شرکت در فعالیتهای پخت و پز، یاد میگیرند که غذاهایی که هر روز میخورند چگونه آماده میشود.
- یاد میگیرند که فرآیند آماده شدن غذا چه اندازه در سلامت و بهینه زیستن آنها نقش دارد.
- با یادگرفتن واژگان و اصطلاح های مخصوص آشپزی، گنجینهی لغاتشان افزایش مییابد.
- با انجام کارهای ظریفی مثل پوست کندن و خرد کردن حین آشپزی، ماهیچههای ظریف دستانشان را تقویت میکنند.
- و هنگامی که دسته جمعی آشپزی میکنند، مهارت کار گروهی را در خود پرورش میدهند.
با هدف نزدیک کردن هر چه بیشتر آموزش به بستر زندگی و اجتماع، امسال برنامهی آشپزی را به طور جدیتر در برنامهی آموزشی پیشدبستان دنبال میکنیم.
در یکی از این کلاسهای آموزشی، در ابتدای کلاس بچهها داستان علی را شنیدند: «یک روز مادر علی به خاطر کمردرد نمیتوانست از جا بلند شود و غذا درست کند. علی هم تصمیم میگیرد به کمک مادربزرگ و دوستانش غذا درست کند. آنها با مشارکت هم و کمک مادربزرگ غذایی دستجمعی تهیه و در کنار هم میل میکنند.»
علی در داستان ما هم آشپزی گروهی را تجربه میکند و هم کمک به مادر و پرستاری از او را میآموزد. پس از داستان معلم گفت:
– میخواهیم با هم سالاد ماکارونی درست کنیم… برای درست کردن سالاد ماکارونی به تخم مرغ، سیبزمینی، ماکارونی و هویج احتیاج داریم.
معلم از کودکان خواست که هر کدام از مواد مورد نیاز را که در خانه دارند، روز بعد با خودشان به کلاس بیاورند.
***
خاطرهی روز بعد را از زبان مدیر واحد آموزش پیش دبستان بخوانید:
آن روز بعد از آماده کردن مکان، در را برای خوشآمدگویی و ورود بچهها باز کردم. مادرها به همراه کودکانشان، با چشمانی خندان و پرذوق، منتظر بودند. انگار برای آنها هم اولین آشپزی کودکان، تجربهای تازه بود. بچهها از مادرانشان خداحافظی کردند و وارد کلاسشان شدند.
در دستان هرکدام از بچهها کیسهای کوچک بود. یکی سیبزمینی آورده بود، یکی هویج، یکی تخممرغ …
زنگ اول: بچهها برای شستن مواد اولیه، دو نفر دو نفر از کلاس بیرون میآمدند و در حالیکه از اشتیاق و هیجان روی پا بند نمیشدند از من میپرسیدند: «خانم مدیر، کجا باید بریم؟» من هم آنها را به سمت آشپزخانه هدایت میکردم.
بچهها به کمک هم، مواد اولیه را شستند و بعد از آن، مواد را روی اجاق گاز گذاشتیم تا آبپز شوند.
زنگ دوم: حالا نوبت پوست کندن و خرد کردن مواد سالاد ماکارونی رسیده بود. بچهها بعد از شستن دستهایشان در گروههای سه نفره دور میزها نشستند.
– اجازه، من تا حالا تو خونه آشپزی نکرده بودم…
– خانم، من بلد نیستم خرد کنم…
– علی جان تو سرفه میکنی، این ماسک را بگیر و موقع شروع آشپزی ماسک بزن…
– اجازه، من میخواهم تخممرغها را خرد کنم…
ابتدا معلم به بچهها نشان داد که چطور مواد را پوست بکَنند و کوچک و نگینی خرد کنند. سپس به هر گروه مقداری هویج، سیبزمینی، فلفل دلمه و تعدادی تخممرغ داده شد تا بچهها آنها را پوست بگیرند و خرد کنند.
-اجازه! سیبزمینیها رو باید اینطوری پوست بگیرم؟
– بله درسته…
– خانم معلم، اینو نگاه کنید! مثل توپه…
– آره زینب جان. این زردهی تخممرغه. مثل توپ گرده؛ مثل خورشید زرده. به خاطر رنگش بهش میگن زرده.
– خانم معلم، هویجها رو اینطوری خرد کنم؟
– باید کمی آنها را ریزتر کنی…
بچهها بعد از خرد کردن مواد، آنها را در ظرف اصلی که به هر میز داده شده بود ریختند و بعد از اضافه کردنِ ماکارونی پخته شده، با کمک هم، مواد را مخلوط کردند. سپس معلم به کمک بچهها با ماست و سبزیجات خشک، سس سالاد ماکارونی را درست کردند و روی آن ریختند.
– خسته نباشید آشپزهای کوچولو. غذاتون آماده شد. حالا وقتشه که از دستپختتون بخورید.
– وای خانم معلم! دستپخت این میزه چقدر قشنگ شده!
بچهها که بیصبرانه منتظر این مرحله بودند، هرکدام در ظرف خود مقداری سالاد ریختند و مشغول خوردن دستپخت خودشان شدند. در آخر کودکان مقداری از سالاد را به همراه دستورِ پخت آن به خانه بردند تا هم اعضای خانواده اولین دستپخت آنها را بچشند و هم تجربهی آشپزی را در خانه نیز تکرار کنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.