«تاریخ دشوار» تکرار خواهد شد اگر روایتش نکنیم
«اسکندر جوان، هند را فتح کرد.»
– به تنهایی؟
«سزار، قومِ «گُل» را در هم کوبید.»
– حتی یک آشپز هم به همراهاش نبود؟
«فیلیپ، پادشاه اسپانیا، آن هنگام که ناوگاون دریاییاش غرق شد، گریست.»
– تنها کسی که گریه کرد، او بود؟
«فردریک دوم در جنگهای هفتساله پیروز شد.»
– هیچکس دیگری در این پیروزی نقش نداشت؟
«بر پیشانیِ هر ورقی [از تاریخ]، یک فتح و پیروزی!»
– غذای جشنِ فاتحان را چه کسی میپخت؟
«هر ده سال، یک بزرگمرد!»
– هزینهی زندگیِ آنها را چه کسی تأمین میکرد؟
روایتهای بسیار…
پرسشهای بسیار.
(برتولت برشت، برگرفته از این آدرس)
معمول این است که در روایت تاریخ، کارهای «باارزش» آن افراد ویژهای نقل شود که از نظر ما تاریخ را ساختهاند. و فراموش میکنیم که آن افراد ویژه، اگر بر دوش میلیونها انسان بی نام و نشان نایستاده بودند، نمیتوانستند تاریخساز باشند.
روایت نشدن تاریخ آن انسانهای بینام و نشان دلایل متنوعی دارد. یکی از دلایل مهم اما این است: شاید آن روایتها امروزه چندان مطلوب نباشند، شاید برایمان دشوار باشد که ببینیم آن واقعههای نوستالژیک تاریخی که از کودکی برایمان ارزشمند بودهاند، وجوه دیگری هم داشتهاند. اما ما مجبوریم این «تاریخ دشوار» را روایت کنیم؛ اگر نکنیم، محکوم به تکرار آن وضعیت دشوار هستیم.
این سخنرانی «تد» به این موضوع میپردازد و به عنوان یک نمونه، تاریخ رنگینپوستان در آمریکا را مورد کنکاش قرار میدهد.
پینوشت: یک نتیجهی بسیار مهم روایت نکردن کامل تاریخ، تولید تصوری جعلی از ارزشمندی انسان است. افراد خاصی در تاریخ ارزشمندند چون کارهای خاصی کردهاند و ما در مورد این کارها شنیدهایم، و بسیاری از انسانهای بینام و نشان چندان ارزشمند نیستند، چون چیز مهمی از زندگی آنها به گوش ما نرسیده. این فقط یک تصور در مورد ارزش زندگی دیگران نیست، ما به این ترتیب ارزش خودمان را تعریف میکنیم و برای زندگیمان مسیر برمیگزینیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.