معرفی فیلم «مردی که درخت می‌کاشت»

الف-اطلاعات اولیه                                                                               نوع فیلم: داستانی

کارگردان: Frederic Back(فردریک بک)

نویسنده: ژان ژیونو (Jean Giono)

موسیقی متن: –

برنده جایزه (جنبه برجسته مورد نظر): برنده جایزه اسکار برای بهترین پویانمایی(انیمیشن) کوتاه

سال تولید: ۱۹۸۷

کشور: کانادا

زمان: ۳۰ دقیقه

ژانر: پویانمایی

موضوع اصلی: امید

کلید واژه ها: امید، بزرگ‌‌منشی، تغییر شرایط زندگی، محیط‌‌زیست و طبیعت

مناسب برای :

گروه سنی: نوجوان~      جوان~       میانسال~        سالمند~

موقعیت های اجتماعی و روانی:

بینندۀ خاص/عام:

 -مناسب جهت…

زبان اصلیِ فیلم: فرانسوی-انگلیسی      دوبله شده: دوبله ندارد                        زیر نویس به زبان: فارسی و انگلیسی

خلاصه فیلم: جوانی گم‌‌شده در صحرایی وسیع را می‌بینیم. تشنگی و تابش تیز آفتاب، جوان را به جست‌‌وجوی آب می‌‌کشاند. تا چشم کار می‌‌کند، نه آب است و نه آبادی. بعد از پنج ساعت راهپیماییِ ظاهرا بی‌‌نتیجه، سایه‌‌ای در دوردست پدیدار می‌‌شود: مردی بیابان‌‌نشین با نگاهی نجیب و قدرتمند، از بالای کوه او را می‌‌نِگَرَد. در بیابانی که محرومیت‌‌های شدید، شرایط محیطی فرساینده و بی‌‌اخلاقی و خشونت، بسیاری از ساکنین را از پای درآورده، مردی که نگاهی مالامال از آرامش و بزرگی دارد، جوان را در خانه‌‌اش پناه می‌‌دهد…

ب. تاملات بیشتر: (این قسمت ویژه‌ی کسانی است که می‌خواهند پیش از دیدن فیلم، داستان آن را بدانند)

*نظرات (نقد و بررسی و نکاتی درباب فیلم):

ماجرای فیلم در بیابانی خشک و سوزان می‌‌گذرد، همه‌‌ جا سکوت است و سکوت و البته، صدای کَرکننده‌‌ی باد. تنها راه درآمد ساکنان این مکان، کارِ سنگین درست کردن زغال از چوب درختان است. فقر در میان خانواده‌‌های بیابان‌‌نشین بیداد می‌‌کند؛ نه نظمی، نه قانونی و ظاهرا نه شانسی برای دیگرگونه زیستن. گویا راهی جز این نیست که آن‌‌چه بر مردم، سالاری می‌‌کند، خشم باشد و نفرت؛ و رقابتی پوچ در تمام عرصه‌‌های زندگی.

از آن‌‌طرف، قدرت‌‌طلبی و خودخواهیِ عده‌‌ای قلیل، دو جنگ جهانی را به راه انداخته‌‌است، که سبب مرگ‌‌ها و ویرانی‌‌های بسیاری شده و برای بسیاری از مردم فضایی وحشت‌‌بار و نا آرام، به بار آورده است.

 این انیمیشن، ماجرای مردی را روایت می‌‌کند که در همان بیابان بیآب و علف، جایی که بسیاری از مردم، خوب و زیبا و البته اخلاقی زیستن را در آن غیرممکن می‌‌دانند، آرمانِ بزرگش را فراموش نکرده و برای تحقق آن تلاش می‌‌کند. او آرزوی جنگلی سبز و آباد را در سر دارد که به بهترین شکل بتواند شرایط لازم برای زندگی مردمان را فراهم کند؛ و دست به کار می‌‌شود. او هر روز، پس از چراندن گله‌‌ی گوسفندانش، ده‌‌ها دانه‌‌ی بلوط را در دل خاک گرم بیابان می‌‌کارَد، و این‌‌کار را سال‌‌ها ادامه می‌‌دهد، تا این‌‌که درختانی کوچک از خاک سر برمی‌‌آورند، آب رودخانه‌‌هایی که دیری خشک بوده‌‌اند، باری دیگر به جریان می‌‌افتند و در نهایت، زندگی به بیابان خوف‌‌ناک بازمی‌‌گردد. این‌‌گونه، «الزیار بوفیه»، با به کار گرفتن اراده‌‌ی خود در کاری که به درستی آن اعتقاد دارد، تحولی شگفت را رقم می‌‌زند؛ چنان شگفت که بسیاری آن را از توانایی‌‌های بَشَر به دور می‌‌بینند.

کارگردان فیلم به خوبی از پسِ شخصیت پردازی «الزیار بوفیه» و هم‌‌چنین راوی، برآمده است و این به مخاطب کمک می‌‌کند به بزرگمَنشیِ مرد و عملِ زندگی‌‌بخش او بیندیشد و شورِ تصمیمی تازه در او ایجاد شود. هم‌‌چنین دوگانه‌‌هایی هم‌‌چون «تباهی- شکوفایی»، «نابودگری- سازندگی» و به طور کلی «شر- خیر»، به خوبی در مقابل هم قرار می‌‌گیرند، که این خصوصیت در سوق داده شدن مخاطب به سمت انتخابی اخلاقی نقشی بسیار موثر ایفا می‌‌کند. از دیگر نقاط قوت این فیلم، می‌‌توان به موفقیت آن در معرفی محیط زیست به عنوان یکی از عوامل اصلیِ تاثیرگذار در کیفیت زندگی انسان اشاره کرد.

*ملاحظات:

– برخی از صحنه‌‌های نیمه‌‌ی اول این انیمیشن (صحنه‌‌های مربوط به زندگی ساکنین بیابان و جنگ جهانی) ممکن است تلخی و خشونتی آزاردهنده داشته باشند، البته بعد از آن‌‌ها فیلم به سمت تولد دوباره می‌‌رود و تصاویری امیدبخش جایگزین آن‌‌ها می‌‌شود.

– سال‌‌هاست که این فیلم در مدارس آمریکا به عنوان یک فیلم آموزشی به نمایش درمی‌‌آید.

– داستان الزیار  بوفیه و درختانش، تا کنون باعث کاشته‌‌شدن میلیون‌‌ها درخت در سرتاسر جهان شده است.