کتابخوانی، قصهگویی و آموزش به بزرگسالان
بهار از راه رسیده بود.
وسط دشت، درخت سیب پر از شکوفه شده بود.
صبح بود و خورشید روی شبنم چمنزار میدرخشید. خرس کوچولو از خواب بیدار شد و سر از لانهاش بیرون آورد. به اطرافش نگاه کرد و با شگفتی فریاد زد:
«وای خدا جان! چه قدر اینجا را قشنگ کردهای!»
خرس کوچولو سرش را خاراند و از خود پرسید:
«چه طور برای این همه قشنگی از خدا تشکر کنم؟» …
شکر نعمتهایی که خدا به ما داده، چه جور کاریست؟
واقعاً چه چیز خدا را خوشحال میکند؟
یعنی خدا هم کلوچه دوست دارد؟
با همه مهربان بودن یعنی چه؟
در هفتهی گذشته و در زنگ کتابخانه سوادآموزان با هم داستان «کلوچههای خدا» را خواندند.
«کلوچههای خدا» نام کتابی است به نویسندگی و تصویرگری کلر ژوبرت. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان این کتاب را منتشر کرده است.
سوادآموزان به مضمون داستان فکر کردند و در مورد مصداقهایی در زندگی روزمرهشان به صحبت نشستند.