در کلاس آشپزی خانهی نوجوان چه میگذرد؟
وارد کلاس شدم.
روی تخته نوشتم «با غذا دیر خواهم شد.»
بچهها تعجب کردند و درحالیکه میخندیدند گفتند: خانم، سیر! نه دیر!! اشتباه نوشتید!
من هم خندیدم و گفتم: دیر، نه سیر! شما اشتباه فکر میکنید! و با تعجب و کنجکاوی به من نگاه کردند.
ادامه دادم:
وقتی برای کسی که دوستش داریم غذا درست میکنیم، دوست داشتن را دوباره تجربه میکنیم.
دور حرف «د» خط کشیدم و گفتم: «د» یعنی دوست داشتن.
وقتی تصمیم میگیریم از ظروف یکبار مصرف برای بستهبندی غذا استفاده نکنیم، یاوری خوب برای حفظ سلامتی محیط زندگیمان شدهایم.
دور حرف «ی» خط کشیدم و گفتم: «ی» یعنی یاور محیط زیست.
وقتی غذایمان را با همسایهمان تقسیم میکنیم، رهایی را تجربه میکنیم.
دور حرف «ر» خط کشیدم و گفتم: «ر» یعنی رهایی بخش.
ماژیک را برداشتم و اینبار روی تخته نوشتم:
با غذا دیر «خواهیم» شد!
و ادامه دادم: غذا امکانی است برای دوست داشتن، یاور محیط زیست بودن و تجربهی رهایی و نجات؛ برای همهی ما!
و بدینگونه کلاس آشپزی ما در خانهی نوجوان آغاز شد …
در این جلسه با کمک بچهها کیک تاوهای سیب و دارچین (پنکیک) درست کردیم و همزمان در مورد اینکه چطور میتوانیم در خانهمان سفرهای پر از دیر داشته باشیم صحبت کردیم.
یکی گفت: وقتی غذا درست میکنم باید حواسم به مادرم که فشار خون دارد باشد و زیاد از نمک استفاده نکنم.
دیگری گفت: وقتی به مدرسه میروم یک لقمهی بزرگ با خودم میبرم تا بتوانم آن را با دوستانم تقسیم کنم.
و آن یکی: سر سفره برای همهی کسانی که گرسنه هستند دعا میکنم.
و ….
ادامهی گفتگوها به جلسهی بعد موکول شد.
بعد از تهیهی پنکیکها (که به اندازهی همهی دانشآموزان و کارکنان خانهی نوجوان درست کرده بودیم)، دو نمایندهی کلاس آنها را با قیمتی مناسب در خانهی نوجوان فروختند و برای حاضران در مورد «با غذا دیر میشویم»، توضیح دادند.
به امید خدا قصد داریم در ادامه پس از مشورت با دانشآموزان، با پول به دست آمده از غذاها کاری کنیم که دیر شویم!
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.