یا ترک تحصیل یا ترک شوهر
نویسنده: مهشید ستوده
منبع: ماهنامه سیاسی اجتماعی فصل حق ملت، شماره پنجم: «دارایی علیه دانایی»، بهمن ۱۳۹۸، صفحات ۱۱۸-۱۲۷.
(برای دریافت مجله میتوانید به اپلیکیشن طاقچه رجوع کنید.)
«مهندسی کشاورزی قبول شده بودم، آن هم سراسری. آن سالها دانشگاه سراسری قبول شدن کار کمی نبود و من هم غرق در شادی بودم، اما بابام تا اسم رشته را شنید اخمهایش را درهم کشید و گفت: مهندسی؟ اون هم کشاورزی؟ خنده تمسخرآمیزش هیچ وقت از یادم نمیرود. به من گفت: تهش میری تو زمینای مردم بیل میزنی یعنی؟ همان موقع فهمیدم که باید قید دانشگاه را بزنم. من عاشق گل و گیاه بودم و رشتهام را دوست داشتم، اما حتی اجازه ثبتنام برای دانشگاه را هم پیدا نکردم. به فاصله دو ماه هم پدرم به اولین خواستگارم جواب مثبت داد و همه چیز تمام شد. حتی شوهرم هم از اسم دانشگاه بیزار بود. حالا بیست سال است که هر دختر جوانی را که میبینم کولهپشتی دارد و با جزوهای در دست درس میخواند، حسرت میخورم. بیست سال است که برای کوچکترین خرجی باید به شوهرم جواب بدهم، چون نتوانستم درس بخوانم، نتوانستم مستقل باشم.»
دستانش سریع کار میکند، اما لبهایش با کندی عجیب و متناقضی نسبت به دستهایش حرکت میکند: «در همان جلسه خواستگاری که شرط گذاشتم میخواهم درسم را ادامه بدهم، باید میفهمیدم که ادامه تحصیل فقط یک سراب است. هرچند که با شرطم موافقت کرده بود، اما بعد از ازدواجم همه چیز عوض شد. یک روز همهی کتابهایم را توی کیسهزباله ریخت و انگار تمام رؤیای مرا هم دور ریخت. هیچکس هم سرزنشش نکرد که چرا اجازه ادامه تحصیل را به من نمیدهد. از نظر همه این یک مسئلهی پیشپا افتاده بود. من از خانهنشینی متنفر بودم. عاشق زنهایی بودم که درس خوانده بودند و حرف زدن بلد بودند. حالا هر سال بچهام در هر فرمی که برای مدرسهاش پر میکند جلوی تحصیلات مادر مینویسد، زیر دیپلم و من چقدر از این عبارت «زیر دیپلم» بدم میآید، انگار مرا هزاران طبقه زیرتر بردهاند.
«سوم راهنمایی بودم که به راحتی آب خوردن و در عرض دو روز زن متأهلی شدم که به دنیای زندگی زناشویی پرتاب شده بود. من دلتنگ دوستان مدرسهای بودم و شوهرم از من میخواست یک زن تمام و کمال باشم و در زندگی زناشویی برایش چیزی کم نگذارم. چقدر التماس کردم که شوهرم ندهند و بگذارند درسم را بخوانم، اما چه کسی مرا لایق درس خواندن میدانست؟! گفته بودند حالا که خواستگار خوب آمده، دیگر نیازی به درس خواندن نیست. یکبار هم که یواشکی رفتم روبهروی مدرسه تا دوستانم را ببینم، آنقدر کتک خوردم که برای همیشه رؤیای درس خواندن را از سرم بیرون کردم. در بیستسالگی، شوهرم در یک تصادف فوت کرد و من دیگر زنی بیستساله بودم که حتی دبیرستان هم نرفته بودم. همین هم شد که نظافتچی دستشویی پارک شدم تا شاید کمی اوضاعم بهتر شود. حالا هر روز روی همین چهارپایه مینشینم و به پارکی زل میزنم که ظهرها پر از دانشآموزان دختر است.»
درس میخواند، پس ناشزه است
یکی از قوانین کشور ما ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی (مصوب ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴) است که میگوید: «شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند.» هرچند بسیاری از قضات میگویند که تحصیل یک نوع شغل نیست، ولی همچنان برخی مردان در دادگاهها مدعی میشوند که درس خواندن زنشان برخلاف حیثیت اجتماعی آنان است؛ گرچه گفته شده طی سالهای گذشته دادگاهها کمتر به چنین استدلالی توجه کردهاند. این دیدگاه را اداره حقوقی قوه قضاییه نیز قبول کرده و در یک نظریه مشورتی به شماره ۹۰۵/۹۴/۷ در تاریخ ۱۰/۴/۱۳۹۱ آورده است:
«تحصیل از حقوق مدنی آحاد جامعه است و منع افراد از استیفای این حق نیازمند وجود قانون است که دراینخصوص مقررهای وجود ندارد و اشتغال به تحصیل از عناوین اشتغال به حرفه و صنعت، موضوع ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی، خارج است.»
بااینحال، همین نظریه مشورتی برای ممانعت از تحصیل زنانی که شوهرانشان مخالف تحصیل آنان هستند، راهی را گشوده است: «بدیهی است، چنانچه اشتغال زوجه به تحصیل مغایر تکلیف وی به تمکین از زوج باشد، زوج میتواند با اقامه دعوای الزام به تمکین، نشوز زوجه را اثبات کند.» برایناساس، همچنان مردانی هستند که با این ادعا که تحصیل همسرم مانع انجام «وظایف» او در زندگی است، با مراجعه به دادگاه خود را از زیر بار پرداخت نفقه به همسرشان رها میکنند و ممکن است زنی که فقط میخواهد درس بخواند از سوی شوهر خود و دادگاه «ناشزه» (به معنی ناسازگار و سرکش) معرفی شود. البته یکی از راههای پیشنهادی برای تضمین حق تحصیل زنانی که ازدواج میکنند گنجاندن شرط ضمن عقد در سند یا همان قباله ازدواج است. برخی از این شروط در تمام عقدنامهها به طور تایپی و از پیش درج شده، شرط مربوط به حق تحصیل اما در میان این شروط نیست. پس زن و مرد میتوانند از سردفتر ازدواج و طلاق بخواهند تا چنین شرطی را در سند ازدواج وارد کند. متنی که معمولاً برای این شرط پیشنهاد شده از این قرار است: «زوج، زوجه را در ادامه تحصیل تا هر مرحله که زوجه لازم بداند و در هر کجا که شرایط ایجاب کند مخیر میسازد.»
از نظر فقه شیعه نیز مرد مستقیماً نمیتواند مانع تحصیل همسر خود شود؛ آیتالله سیستانی، از مراجع تقلید مهم شیعه، در پاسخ به این سؤال که: «آیا زن میتواند برای کسب علم بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود؟» پاسخ داده است: «برای کسب علم اجازه شوهر لازم نیست، ولی برای بیرون رفتن از خانه رضایت او لازم است و در منزل هم میشود تحصیل علم کرد.» با وجود ابزارهای قانونی که مرد در اختیار دارد، باز هم شاید نتواند درنهایت زن را از ادامه تحصیل بازدارد، اما با توجه به فشار روانی و هزینههایی که به قول معروف «شکایت و شکایت کشی» میتواند به زن وارد کند، میتوان گفت، مهمترین عامل بازدارنده در دست مردان مخالف تحصیل زنان، نه قانون بلکه عرف و باورهای فرهنگی ضد زن است.
زنان بیسواد بیشتر از مردان بیسواد
بر اساس اطلاعات حاصل از سرشماری سال ۱۳۹۵ بیش از ۶۳ درصد از جمعیت بیسوادهای کشور را زنان تشکیل میدهند. باقرزاده، معاون وزیر آموزشوپرورش و رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در فروردین ۱۳۹۷ از آمار یک میلیون و ۸۰۰ هزار زن بیسواد در کشور خبر داد و به ایلنا گفت: «در کشورمان حدود دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بیسواد از سنین ۱۰ تا ۴۹ سال داریم که قریب به یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از آنان زنان هستند. آنچه مسلم است، نسبت یا فاصله میان درصد باسوادی زنان و مردان در طول سالهای اخیر کاهش پیدا کرده و این اتفاق بسیار خوبی است؛ در حال حاضر این فاصله دوازده درصدی است، در حالیکه درگذشته چهل درصد میان باسوادی زنان و مردان فاصله بود؛ البته اگر بخواهیم با مقیاس جغرافیایی این موضوع را بررسی کنیم، با وجود اینکه تعداد بیسوادان جمعیت شهری و روستایی ما تقریباً مساوی هستند، نسبت زنانِ بیسواد روستایی خیلی بالاتر است. در بعضی استانها باز هم این عدد بالاتر و جدیتر است. برای مثال، بیسوادی در برخی استانها به بالای سی درصد میرسد و زنانشان از نعمت خواندن و نوشتن اولیه هم محروماند.»
عباس سلطانیان، معاون آموزش دوره متوسطه دوم وزارت آموزشوپرورش، نیز تیرماه سال گذشته در همین مورد به ایلنا گفت:
«اگر ما بخواهیم جمعیت بازمانده از تحصیل را محاسبه کنیم، در سال ۱۳۹۷-۱۳۹۶ تعداد دانشآموزان دختری که در هیچ پایگاهی ثبت نام نکردهاند و مشخصاتشان ثبت نشده و اصلاً دانشآموز محسوب نمیشوند، ۱۵۱ هزار و ۴۶ نفر است. در مورد آمار دقیق ترک تحصیل دانشآموزان دختر اگر بخواهیم این رقم را مقایسه کنیم باید بگویم که در سال ۱۳۹۵-۱۳۹۴، حدود ۲۹/۴ درصد از دانشآموزان دختر ترک تحصیل کردند. در سال بعد، یعنی ۱۳۹۶ – ۱۳۹۵، این عدد به ۱۷/۴ رسید.»
سلطانیان گفته بود:
«ازدواج زودهنگام دختران و عدم اجازه همسرانشان برای ادامه تحصیل از دلایل ترک تحصیل دختران است. ما در بعضی از مناطق کشور مشکل کمبود معلم زن هم داریم. در این میان با تأیید صلاحیت حراست میتوانیم از معلمان مرد که شرایط خوب و سن بالایی هم دارند در مدارس دخترانه استفاده کنیم. همین مسئله در برخی از خانوادهها مانع از حضور دختران در مدرسه میشود. همچنین منعطف نبودن شیوههای آموزشی یا حتی ساعات درسی با توجه به ویژگیهایی که در مناطق مختلف کشور هست، میتواند از جمله عواملی باشد که به ترک تحصیل دختران منجر میشود.»
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.