شاهزاده خانم زشت و دلقک دانا
شاهزاده خانم زشت و دلقک دانا
نویسنده: مارگرت گری
مترجم: کتایون خلیلی
ناشر: نی، ۱۳۸۹، چاپ اول
گروه سنی: سالهای پایانی ابتدایی- متوسطهی اول
روزی روزگاری، وقتی که فکر و ذکر همهی مردم دنیا زیبایی بود و بس، در سرزمین دمپختک شاهزاده خانمی به دنیا آمد که طبق افسانهها همه منتظر بودند که از دو خواهر بزرگتر خود زیباتر باشد، اما شاهزادهخانم رُز با چهرهی زشت خودش همهی مردم را شگفتزده و مأیوس کرد و اعتبار سرزمینش را در رقابت زیبارویانِ به خطر انداخت. با این همه رُز به این چیزها اهمیت نمیداد و زشتبودنش برای او فرصتی شد تا برخلاف خواهرانش زندگی واقعی را تجربه کند.
سالها بود که خرد از سرزمین دمپختک بیرون رفته بود چون پادشاه از خردمندان ریشبلند و عبوسی که حرفهای بیفایده میزدند خسته شده بود و دستور داده بود که همهی آنها را از سرزمین بیرون کنند. اما در این میان هنوز خردمندانی وجود داشتند که تلاش میکردند دانش و خرد واقعی را به سرزمین بازگردانند و رُز با یکی از آنها آشنا شد. جاسپر، دلقک خردمند دربار پادشاه کسی است که برای سالها نقش دوست و آموزگار رُز را بازی میکند و بیآنکه رُز متوجه شود، او را با خرد حقیقی آشنا میکند.
تا آن که زمانی رسید که رُز فهمید برایش اهمیت دارد که دوست داشته شود و دیگران او را هم مانند بقیه دختران دلپسند بدانند. به همین خاطر آرزو کرد که زیباترین دختر روی زمین باشد تا شاهزاده جعفریِ خوشقیافه او را بپسندد. آرزوی رُز به کمک پری مادرخواندهاش به حقیقت میپیوندد اما اندک زمانی پس از این اتفاق، رُز در مییابد که این زندگی چیزی نیست که آرزوی آن را داشته است. اینجاست که رُز برای به دست آوردن زندگی قبلی خودش باید آزمونی دشوار را پشت سر بگذارد… .