شازده کوچولو
نویسنده: آنتوان دوسنت اگزوپری
مترجم: ایرج انور
ناشر: امیلکان
تعداد صفحات: ۹۱
دربارهی کتاب:
تا شش سال پیش که در صحرای آفریقا زد و هواپیمام خراب شد. یک چیزی توی موتورم خراب شده بود، من هم که نه مکانیک داشتم و نه مسافر، کمر بستم تا خودم تنهایی، آن خرابی بزرگ را تعمیر کنم.
مسئله، مسئله مرگ و زندگی بود. حداکثر هم تا هشت روز آب برای خوردن داشتم.
شب اول، هزار فرسنگ دور از هر آبادی، روی شن خوابیدم. حتا از یک کشتی شکسته، چسبیده به یک تخته پاره وسط دریا که دستش از همه جا بریده باشد، تنهاتر بودم. پس خودتان تصور کنید که سحر، از شنیدن یک صدای شیرین ظریف که بیدارم کرد، چقدر حیرتزده شدم، داشت میگفت:
– لطفا…میشه یه گوسفند برام بکشی؟
– چی؟
– یه گوسفند واسم نقاشی کن…
مثل آدمهای برقزده از جام پریدم. چند بار چشمهام را مالیدم. با دقت که دوروبرم را نگاه کردم، یک آدم کوچولوی حیرتانگیز دیدم که خیلی جدی داشت براندازم میکرد. این جا میتوانید بهترین شکلی را – که بعدا موفق شدم از او بکشم – ببینید. البته نقاشی من جذابیتش خیلی از خود او کمتر است.
[sv slug=”discount_code_exp”]
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.