زبالههای صنایع جنگافزارهای هستهای
طنز غریبی است. سالیان سال، دولت مرکزی [امریکا] میلیاردها دلار صرف ساختن جنگافزارهای اتمی در سطح ملی در همهی ایالتها کرده است. بخشی از یک سیستم امنیت ملی تقریباً ۳۰۰ میلیارد دلاری، این جنگافزارها را تشکیل میدهد که فرض میشود کشور را در برابر تجاوز خارجی حفظ میکند. اما، خود کارخانههای اسلحهسازی در زمرهی برخی از خطرناکترین تأسیسات و تشکیلات کشور قرار میگیرند، که در عین حفاظت از مرز و بوم مملکت، مردم را مسموم میکنند.
وزارت انرژی ۴۵ پایگاه جنگافزارهای هستهای احداث میکند که جمعاً مساحتی بالغ بر مجموع دو ایالت را دربرمیگیرد. افشاگریهای اخیر پیرامون بیکفایتی و بیدقتی مدیریت زباله در تأسیسات هستهای توفانی از مناقشه و مباحثه برانگیخته است. در ژوئیهی ۱۹۸۸، ادارهی حسابداری کل برآورد کرد که پاکسازی ۱۷ واحد از تأسیسات دفاعی وزارت انرژی حدود ۲۰ میلیارد دلار برای پرداختکنندگان مالیات هزینه برمیدارد. این هزینه بنابر تخمینهای جدیدتر سر به ۱۰۰ میلیارد دلار میزند. ۲۰ تا ۳۰ سال زمان لازم است تا عملیات پاکسازی کامل شود.
به مدت چند سال، صنایع جنگافزارهای هستهای کشور تحت نظارت ادارات دولتی اهمالکار و بیتوجه قرار داشتهاند که نگرانیهای نسبت به سلامت و ایمنی را سرکوب کردهاند.
مطالعات نشان میدهند که برخی از این تأسیسات مقادیر عظیمی مواد پرتوزا به داخل هوا رها کردهاند و چندین تن زبالهی بالقوه سرطانزا را در داخل آبها و حفرههای نشتکننده، تخلیه کردهاند. این اقدامات منابع آب زیرزمینی را آلوده کرده است. یکی از وخیمترین مسائل در کارخانه هَنفورد در واشنگتن پیش آمده است. بنابر مدارکی که یک گروه زیستمحیطی شهر اسپوکن (نزدیک واشنگتن)، بر طبق قانون آزادی اطلاعات، انتشار داده، نشان میدهد که بین سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۵۶، مقادیر عظیمی یُد پرتوزا از کارخانه هنفورد در هوا پراکنده شده است. یُد پرتوزا (رادیواکتیو) در اطراف کارخانه تا شعاع ۲۵ کیلومتری روی زمین نشست.
برخی ساکنان محلی به تعداد بسیار زیادی مرگومیر ناشی از سرطان و مشکلات تیروئیدی در آن ناحیه پی برده و پیرامون ارتباط آنها به اندیشه پرداختهاند. آنان در ضمن متوجه شدند که ساکنان ناحیه هرگز از موضوع انتشار ید باخبر نشدهاند.
تام بایلز در سال ۱۹۴۷ در نزدیکی هنفورد به دنیا آمد. پدرش در ۳۹ سالگی به خاطر سرطان کولن مورد جراحی قرار گرفته بود. مادرش به سرطان پوست مبتلا بود. کولن تحتانی هر دو خواهرش را درآورده بودند. بایلز خودش عقیم است و فقط ۹۰% ریهاش کار میکند. تمام این عوارض ناشی از کارخانهی هنفورد است.
مراکز کنترل بیماریها در آتلانتا برآورد میکنند که ۲۰۰۰۰ کودک در شرق واشنگتن احتمالاً، از طریق شیر گاوهایی که در سبزهزارهای آلوده به ید پرتوزا چریدهاند، در معرض سطوح بالقوه زیانبار پرتوزا قرار گرفتهاند.
فیدمتریال پروداکشن سنتر در اوهایو یکی از کارخانههای فراوری اورانیم است. نام و طراحی علامت مشخصهی قرمز و سفید کالایی آن بر روی یک برج منبع آب به گونهای بود که ساکنان فکر میکردند که این تأسیسات خوراک دام یا حیوانات خانگی تولید میکند. این ساکنان در کمال نگرانی و وحشت پی بردند که این کمپانی میلههای سوخت اورانیم برای راکتورهای هستهای و قطعه برای کلاهکهای هستهای تولید میکند. این کارخانه مقادیر چشمگیری هم تابش [پرتوزا] به محیط گسیل میکرد.
ریچارد شانگ، مدیر سازمان حفاظت محیطزیست اوهایو، برآورد میکند که کارخانجات فرنالد از آغاز فعالیتهای تولیدش نزدیک به ۱۴۰۰۰۰ کیلوگرم اورانیوم در محیط پراکنده است. این کارخانه همچنین طی ۳۷ سال اخیر، تعمداً نزدیک به ۷۷۰۰۰ کیلوگرم فاضلاب در یکی از رودخانههای مجاور تخلیه و شش میلیون کیلوگرم زباله در گودالهای روباز ناحیه تخلیه کرده است.
کارخانهی فرنالد در سال ۱۹۵۳ آغاز به کار کرد. پیمانکار آن، کمپانی نشناللید اوهایو، از جانب انرژی اتمی ملزم شد که فضولات رادیواکتیو (پرتوزا) را در گودالهای زیرزمینی تخلیه و دفن کند، که در آن زمان اقدامی استاندارد بهشمار میآمد. اما، باران سبب پرشدن و سرریز آب از این گودالها شد؛ کمپانی نشنال لید برای حل این مسئله پیشنهادهایی ارائه کرد، اما کمیسیون انرژی اتمی بر سر راه اقدامهایش مانع ایجاد کرد.
در سال ۱۹۵۸، این کمپانی به کمیسیون انرژی اتمی هشدار داد که مخازن ذخیرهی متمرکزی که در آنها فضولات پرتوزا نگهداری میشود، نشت میکنند. ظاهراً کمیسیون انرژی اتمی پیشنهاد کرد مخازن را آن قدر انباشته نکند که نشت کند. این مخزنهای معیوب امروزه هم کماکان مورد استفادهاند.
در شرکت ساواناریور، متعلق به وزارت نیروی امریکا نیز مسائل و مشکلات فراوانند. مطالعات نشان میدهند که بسیاری از سفرههای آب سطحی در این منطقه به فضولات رادیواکتیو آلوده شدهاند. یک سفرهی آب عمیقتر را هم مواد سمی شیمیایی آلوده کردهاند.
مدیریت تشکیلات دوپون به تعداد زیادی نقض قانون طی سی سال گذشته متهم شده است. مثلاً، در دهم ماه مه ۱۹۶۵، کارکنان مسئول (اپراتورها) هشداری را نادیده گرفتند که علامت میداد آب پرتوزایی که در یک راکتور تجزیه و شکافته میشد، به مدت پانزده دقیقه از سقف به بیرون راه یافته است. حدود ۸۰۰۰ لیتر از این مایع از این رآکتور به بیرون نشت پیدا کرد.
در سال ۱۹۸۲، یکی از تکنسینهای کارخانهی ساوارناریور یک شیر را به مدت ۱۲ ساعت بازگذاشت. مایع رادیواکتیو در یک محفظهی فراوری پلوتونیم جریان یافت و آن را تا عمق ۶ متر پر کرد. فضولات رادیواکتیو در مخازنی که کف آنها دستخوش خوردگی بود، انباشته میشد و این فضولات از آنجا نشت میکرد و به آبهای زیرزمینی راه مییافت.
نقطهی دردسرآفرین سوم، تشکیلات راکیفلاتس است که برای بمبهای هیدروژنی راهاندازهای هستهای میساخت. این کارخانه، واقع در منطقهای که از دِنِور، کلرادو، باد به سویش میوزد، همواره مشکلات و مسائلی پدید آورده که قسمت عمدهی آن ناشی از مدیریت فوقالعاده بد بوده است. سالیان سال، بشکههای حاوی روغن آلوده به پلوتونیم در جاهایی دفن شده، که به داخل خاک نشت کردهاند. هزینهی پاکسازی این مناطف به ۷۵۰ میلیون دلار سر میزند. کارخانهی راکی فلاتس، هر روز مقادیر کم اما مؤثری پلوتونیم نیز در هوا میپراکند. چندین مواد آتشسوزی در این کارخانه نیز مقادیر عظیمی پلوتونیم در فضا پخش کرده است. خسارات ناشی از آتشسوزی ماه مه ۱۹۶۹ دو میلیون دلار بوده است. فضولات سمی مواد پرتوزا در آبگیرهای تحت مالکیت این کارخانه یافته و ثبت شده، که سلامت کارکنانی را که در نزدیکی این آبها کار میکنند، بهطور جدی به مخاطره افکنده است. مطالعه بر روی ساکنان اطراف کارخانه آهنگ ابتلا به سرطان خون و سایر انواع سرطان را بیشتر از میانگین متعارف نشان میدهند.
وزارت نیرو مسئولیت شبکهی سلاحهای هستهای را در سال ۱۹۷۷ از کمیسیون انرژی اتمی منتزع کرد و خودش آن را بر عهده گرفت. دستکم در ظاهر، وزارت نیرو مصمم به ایجاد تغییرات در صنایع جنگافزارهای هستهای است. اما، در این میان، ایجاد این تغییرات وظیفهای بسیار غولآساست: پاکسازی هزاران مکان آلوده، نه فقط آلوده به فضولات رادیواکتیو، بلکه به زبالههای خطرناک، از جمله این اقدامات به شمار میآید. بنابر برآوردهای گوناگون، در تأسیسات و تشکیلات دفاعی، از جمله پایگاههای ارتش، جمعاً ۱۷۰۰۰ نقطه بحرانی(داغ) و خطرناک را در خود جای دادهاند.
منبع:
علوم زیست محیطی/ دانیل دیچیراس/ محمدرضا داهی و بهرام معلمی/ مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۲/ صفحات ۶۳۷ و ۶۳۸ – با اندکی ویرایش و تلخیص