روایت یک شگفتی (معرفی یک مقاله درباره‌ی موفقیت پرتغال در مقابله با اثرات سوء مواد مخدر)

🔸نام مقاله: سیاست‌های ریشه‌ای پرتغال در مورد مواد مخدر جواب می‌دهد؛ چرا بقیه دنیا آن را نسخه‌برداری نمی‌کند؟

🔸نویسنده: سوزانا فریرا (Susana Ferreira)

🔸متن کامل مقاله در وب‌سایت ترجمان

🔸متن انگلیسی مقاله در وب‌سایت گاردین

در سال‌های اخیر، سیاست‌های موفق پرتغال در مقابله با اثرات سوء مواد مخدر، توجه‌ها را به خود جلب کرده است و بسیاری دولت‌ها تمایل خود را برای الگو گرفتن از این سیاست‌ها ابراز می‌کنند.

نتایج خیره‌کننده‌اند. تنها به عنوان یک مثال، نرخ ابتلا به اچ.آی.وی مرتبط با مواد مخدر که در سال ۲۰۰۱، یعنی سال‌های ابتدایی آغاز سیاست‌های جدید، با روندی کاهشی به حدود ۱۰۴ مورد جدید در هر یک میلیون نفر رسیده بود، در سال ۲۰۱۵ به حدود ۲ مورد جدید در هر یک میلیون نفر رسید.

اما ماجرا از چه قرار است؟ در ظاهر امر، چیزی که مشاهده می‌شود تغییراتی در قانون، از جمله جرم‌زدایی گسترده از مواد مخدر است. اما نمی‌توان به سادگی نتایج حاصله را صرفاً به این سیاست خاص مرتبط دانست.

نویسندگان مقاله، معتقدند که «این نتایج بدون یک تحول فرهنگی شگرف و تغییر در نحوۀ نگرش مردم به مواد مخدر، اعتیاد و خودشان شدنی نبود. قانون صرفاً بازتاب تحولاتی بود که پیش‌تر در درمانگاه‌ها، داروخانه‌ها و در خانه‌های مردم در سراسر کشور مرتباً اتفاق می‌افتاد.»

در این مقاله، روایتی گرم و شنیدنی از تاریخچه و تلاش افرادی را می‌بینیم که برای نجات اعضای خانواده، دوستان یا همشهری‌هایشان دست به عمل زدند. تلاش چنین افرادی در طی سال‌ها، منجر به تغییر در سیاست‌گذاری کشور هم شد.

متن کامل این مقاله را می‌توانید در این آدرس مطالعه کنید.

این مقاله نسبتاً طولانی است. در ادامه، می‌توانید گزیده‌ای از بخش‌های نسبتاً مهم مقاله را مطالعه کنید.

***

🔹وقتی مواد مخدر در دهۀ هشتاد وارد پرتغال شد، یکباره همه را درگیر کرد. در آن دوره، سرانجامِ یک‌نفر از هر ده‌نفر به مرگ ناشی از مصرف هروئین ختم می‌شد -بانکداران، دانشجویان، نجاران، شخصیت‌های برجستۀ جامعه و معدن‌کاران- و کشور در وحشت به سر می‌برد.

آلوارو پریرا که در اولاو، از شهرهای جنوبی پرتغال، پزشک خانواده بود، به من گفت: «مردم در خیابان‌ها، میادین عمومی و پارک‌ها مواد تزریق می‌کردند. آن زمان‌ها، روزی نبود که در مغازه‌ها یا خیابان‌ها سرقتی رخ ندهد».

🔹پریرا بیماران و خانواده‌های درمانده‌ای را به یاد می‌آورد که وحشت‌زده و سردرگم درِ خانه‌اش را می‌زدند و کمک می‌خواستند. می‌گفت: «گرفتار شدم، فقط به‌خاطر اینکه جاهل بودم».

🔹حقیقت این است که در آن دوران، جهالت همه‌جا را فراگرفته بود. چهل سال حاکمیت اقتدارگرای رژیمی که آنتونیو سالازار در سال ۱۹۳۳ بنا نهاد، به سرکوب تحصیلات و تضعیف نهادها و کاهش سن ترک تحصیل با هدف تربیت جمعیتی فرمانبردار منجر گردیده بود. دروازه‌های کشور به روی جهان خارج بسته بود. […] حال وقتی چنین رژیمی با کودتای نظامی سال ۱۹۷۴ سقوط کرد، ناگهان دروازه‌های پرتغال به روی تأثیرات و بازارهای جدید باز شد. مصرف کوکاکولا در رژیم گذشته ممنوع بود و حتی برای حمل فندکِ سیگار مجوز لازم بود. وقتی سیل ماریجوانا و هروئین وارد شد، کشور هیچ‌گونه آمادگی‌ای نداشت.

🔹پریرا برای مقابله با موج فزایندۀ اعتیاد به تنها روشی که می‌شناخت روی آورد: یک بیمار در هر نوبت.

🔹در نخستین روزهای وحشت پرتغال، وقتی که اولاو شهر محبوب پریرا جلوی چشمانش از هم می‌پاشید، اولین واکنش غریزی دولت حمله بود. مواد مخدر را مظهر شرارت اعلام کردند، مصرف‌کنندگان مواد را اهریمنی جلوه دادند و نزدیکی به هریک از این دو را از لحاظ کیفری و معنوی مستوجب مجازات دانستند.

🔹روش‌های آزمایشی و درمانی غیررسمی در سراسر کشور پا گرفت چون پزشکان، روانپزشکان و داروسازان به‌طور مستقل برای پاسخگویی به سیل جمعیت مبتلا به اختلالات ناشی از وابستگی به مواد دست به کار شدند و با به‌جان‌خریدن مخاطرات محرومیت و دستگیری کاری را می‌کردند که معتقد بودند بهترین کار برای درمان بیمارانشان است.

🔹در لیسبون، اُدت فریرا که داروسازی باتجربه و پژوهشگری پیشگام در زمینۀ اچ.آی.وی بود، با هدف مقابله با بحران فزایندۀ ایدز یک برنامۀ غیررسمی برای تعویض سرنگ شروع کرد. او از سوی فروشندگان مواد مخدر تهدید به مرگ و از سوی سیاست‌مداران تهدید به برخورد قانونی شد. فریرا که اکنون پیرزنی ۹۰ساله است، این برنامه را با پخش سرنگ‌های تمیز در دل بزرگ‌ترین بازار روبازِ مواد در اروپا یعنی محلۀ «کاسال ونتوسو» در لیسبون شروع کرد. او هدایای مردم را مثل لباس، صابون، تیغ، کاندوم، میوه و ساندویچ جمع‌آوری و در بین مصرف‌کنندگان مواد توزیع می‌کرد. وقتی با واکنش تند موادفروشان مواجه می‌شد، می‌گفت: «در کار من دخالت نکنید. شما سرتان به کار خودتان باشد. من هم کار خودم را می‌کنم». به‌این‌ترتیب، این زن انجمن داروخانه‌های پرتغال را وادار کرد اولین برنامۀ ملی و بلکه جهانیِ تعویض سرنگ را اجرا کند.

🔹روش پریرا برای درمان معتادان درنهایت توجه وزارت بهداشت را جلب کرد. او لبخندی می‌زند و می‌گوید: «به آن‌ها خبر رسید که در آلگاروه دیوانه‌ای هست که روش خودش را دارد». او اکنون مردی ۶۸ ساله اما سرزنده و جذاب است و بدنی ورزشکاری و موهای سفید موج‌دار دارد که هنگام راه‌رفتن به بالا و پایین تاب می‌خورد و با صدایی گرم و کشیده حرف می‌زند. در ادامه می‌گوید: «در کلینیک به سراغم آمدند و پیشنهاد کردند یک مرکز درمانی باز کنم». پریرا یکی از همکاران جوانش را به‌نام ژوآو گولاو را دعوت به همکاری کرد، که در شهر همجوار پزشک خانواده بود.

🔹این دو همکار جوان اولین مرکز «سی.اِی.تی» را با همت مشترک خود در سال ۱۹۸۸ در جنوب پرتغال افتتاح کردند. (در این سال‌ها این نوع مراکز اسامی و سرواژه‌های گوناگونی گرفته‌اند، اما عموماً از نام «مرکز درمان معتادان» یا به‌اختصار سی.ای.تی استفاده می‌کنند). ساکنان محلی به‌شدت با این کار مخالفت می‌کردند و پزشکان مرکز درمان خود را بدون برنامۀ مدونی پیش می‌بردند. یک‌ماه بعد، پریرا و گولاو دومین مرکز سی.ای.تی را در اولاو راه‌اندازی کردند و چند پزشک خانوادۀ دیگر مراکز دیگری در مناطق شمالی و مرکزی افتتاح کردند و بدین‌ترتیب یک شبکۀ نه‌چندان منسجم شکل گرفت. روزبه‌روز پزشکان بیشتری به این نتیجه می‌رسیدند که مؤثرترین پاسخ به اعتیاد باید شخصی باشد و ریشه در اجتماع داشته باشد. درمان همچنان در مقیاسی کوچک صورت می‌گرفت و محلی و عمدتاً موردی بود.

🔹در سال ۱۹۹۷، پس از ۱۰ سال مدیریت مرکز سی.ای.تی در فارو، از گولاو دعوت کردند تا به طراحی و هدایت یک استراتژی ملی دربارۀ مواد مخدر کمک کند. او یک تیم کارشناسی برای مطالعۀ راه‌کارهای ممکن برای حل معضل مواد مخدر پرتغال تشکیل داد. توصیه‌های نهایی کارشناسان، ازجمله جرم‌زدایی کامل از مصرف مواد مخدر، در سال ۱۹۹۹ ارائه شد و در سال ۲۰۰۰ به تصویب شورای وزرا رسید و در سال ۲۰۰۱ طرح اقدام ملی جدید اجرایی شد.

🔹این روزها، گولاو سلطان سیاست‌گذاری پرتغال در حوزۀ مواد مخدر شناخته می‌شود. او در دوران هشت دولت محافظه‌کار و ترقی‌خواه، در بن‌بست‌های جنجالیِ قانون‌گذاران و لابی‌گران، در تغییر نگرش علمی به اعتیاد و افزایش رواداری فرهنگی در برابر مصرف مواد، در دوران ریاضت اقتصادی و در فضای سیاست‌گذاری جهانی که فقط در همین اواخر اندکی از جو متخاصم آن کاسته شده، راهنمایی بلامنازع بوده است. گولاو همچنین فعال‌ترین سفیر جهانی جرم‌زدایی از مواد مخدر است. او بی‌وقفه در پاسخ به دعوت‌هایی از سراسر دنیا به همه‌جا سفر می‌کند تا تجربۀ موفق پرتغال در کاهش آسیب را برای مقامات کشورها تبیین کند، از نروژ گرفته تا برزیل، که با وضعیت بغرنجی مواجه‌اند.

🔹سیاست پرتغال بر سه رکن استوار است: اول اینکه چیزی به‌نام مواد مخدر ملایم یا قوی نداریم، بلکه رابطۀ سالم یا ناسالم با مواد مخدر داریم؛ دوم اینکه پشت رابطۀ ناسالم فرد با مواد اغلب روابط سست او با عزیزانش، با دنیای اطرافش و با خودش نهفته است؛ و سوم اینکه ریشه‌کن‌کردن همۀ مواد مخدر هدفی دست‌نیافتنی است.

🔹در محله‌ای از لیسبون که به‌سرعت درحال نوسازی است و مدت‌ها محل تجمع گروه‌های حاشیه‌نشین بوده مرکزی به‌نام «این‌موراریا» قرار دارد. این مرکز از ساعت ۲ تا ۴ بعدازظهر به مهاجران و پناهندگان فاقد مدارک خدمات می‌دهد و از ساعت ۵ تا ۸ عصر به روی مصرف‌کنندگان مواد باز است. مجموعه‌ای از روانشناسان، پزشکان و پشتیبان‌های همتا (که خودشان قبلاً مصرف می‌کردند) در این مرکز سرنگ تمیز، فویل مربعیِ آماده، بستۀ مصرف، ساندویچ، قهوه، لباس تمیز، لوازم بهداشتی، تست سریع اچ.آی.وی و مشاوره می‌دهند؛ و همۀ این‌ها رایگان و به‌صورت ناشناس انجام می‌شود.

🔹در بازدیدهای یک‌ماهه‌ام از مرکز، با برخی از پشتیبان‌های همتا از جمله ژوآو آشنا شدم، مردی با چشمان آبی که به جزئیات چیزی که یاد می‌گرفتم دقت می‌کرد. ژوآو می‌خواست مطمئن شود من فهمیده‌ام که نقش آن‌ها در مرکز وادار کردن کسی به ترک مواد نیست، بلکه کمک به آن‌ها در به حداقل رساندن خطراتی است که مصرف‌کنندگان را تهدید می‌کند.

🔹برخلاف نتایج ملموس تجربۀ پرتغال، کشورهای دیگر تمایل چندانی به تبعیت از این رویکرد نشان نداده‌اند. پرتغالی‌ها از سال ۱۹۹۸ جرم‌زدایی از مواد مخدر را با جدیت پیگیری کردند، درست پس از اولین اجلاس ویژۀ مجمع عمومی سازمان ملل دربارۀ معضل جهانی مواد مخدر. این نشست‌ها در سطح سران کشورها و هر ۱۰ سال یک‌بار به‌منظور تعیین سیاست‌های مواد مخدر برای کشورهای عضو و بررسی روندهای اعتیاد، آلودگی به عفونت‌های مرتبط، پولشویی، قاچاق و خشونت‌های کارتلی تشکیل می‌شود. در اولین نشست -با شعار «دنیای عاری از مواد مخدر؛ هدفی دست‌یافتنی برای ما»- کشورهایی از آمریکای لاتین بر یک بازنگری بنیادین در رویکرد جنگ علیه مواد مخدر تأکید داشتند، اما هرگونه تلاش برای ارزیابی مدل‌های جایگزین (مانند جرم‌زدایی) به بن‌بست رسید. تا نشست بعدی در سال ۲۰۰۸، مصرف جهانی مواد و خشونت‌های مربوط به تجارت مواد مخدر افزایش چشمگیری یافت. یک‌سال پیش جلسۀ فوق‌العاده‌ای برگزار شد، اما بسیار ناامیدکننده بود؛ مثلاً عبارت «کاهش آسیب» حتی یک بار هم در سند نهاییِ نشست نیامده بود.

🔹وقتی پریرا مرکز سی.ای.تی را در اولاو راه‌اندازی کرد، با مخالفت شدید ساکنان مواجه شد؛ آن‌ها نگران بودند که با افزایش معتادان در محله، جرائم نیز بالا خواهد رفت. اما عکس آن اتفاق افتاد. چندماه بعد، یکی از همسایه‌ها برای عذرخواهی پیش پریرا آمد. او آن وقت متوجه نشده بود، ولی سه فروشندۀ مواد در خیابان آن‌ها بودند که وقتی مشتری‌های محلی خود را از دست دادند، بساطشان را جمع کردند و از محله رفتند.

🔹چندسال پیش پریرا از مدیریت کناره‌گیری کرد، اما جانشینش از او خواست تا برای کمک به عملیات روزمره در سازمان بماند. پریرا باید تاکنون بازنشسته می‌شد -درواقع سعی کرد بازنشسته شود- اما پرتغال در بخش عمومی دچار کمبود متخصص سلامت است و پزشکان جوان به‌اندازۀ کافی وارد این تخصص نمی‌شوند. هرچه همکاران پریرا در کشور به سن بازنشستگی نزدیک‌تر می‌شوند، بیم آن می‌رود که کسی برای جایگزینی آن‌ها وجود نداشته باشد.

🔹[در مجتمع درمانی‌ای که پریرا راه‌اندازی کرده]، برای کمک به بازگرداندن بدن بیماران، سالن ورزشی کوچکی با کلاس‌های ورزش، فیزیوتراپی و جکوزی در نظر گرفته شده بود. پس از آن‌همه رفتار مخرب -به تباهی‌کشاندن بدن، روابط، زندگی و جامعۀ خود- گاهی با فهمیدن اینکه می‌توان چیزهای زیبا و سودمندی خلق کرد، تحولی در فرد ایجاد می‌شود.

پریرا از من پرسید: «آن خطوط را روی مسیر حرکت می‌بینید؟» او معتقد است که همه -هرچقدر هم ناقص باشند- درصورتی که درست حمایت شوند، قادرند راه خود را پیدا کنند. «عشق ما هم مانند آن خطوط عمل می‌کند».

او می‌گوید در کارش قاطع است،‌ اما هرگز بیمارانش را به‌خاطر بازگشت یا شکست در معرض مجازات یا قضاوت قرار نمی‌دهد. بیماران آزادند هروقت خواستند مرکز را ترک کنند، همین‌طور اگر برگردند مرکز با روی باز آن‌ها را می‌پذیرد، حتی اگر این اتفاق بارها و بارها تکرار شود.

پریرا از عصای جادویی یا یک راهکار واحد و همگانی استفاده نمی‌کند، بلکه او به دنبال تعادل روزانه است: از خواب برخاستن، خوردن صبحانه، کاردستی درست کردن، خوردن دارو، ورزش‌کردن، سر کار رفتن، رفتن به مدرسه، وارد اجتماع شدن، پیشرفت کردن. او بارها به من می‌گفت که سرزنده بودن ممکن است کاری بسیار پیچیده باشد.

گفت: «همیشه می‌گویم: من شاید پزشک باشم، اما هیچ‌کس کامل نیست».

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *