به طبیعت سلام میگوییم…
با دست هایت، دست هایی در پیوند با هم سالانت، سبز کن، پیری جهان اطرافت را…
در خاک مرده امید بدم…
با گرمای نفس هایت. با نفس هایتان…
در واحد «گلخانه» در خانه نوجوان، بچه ها سراغ قصهی «تیستوی سبزانگشتی» رفتند:
«تیستو» پسربچهای است که میفهمد انگشتانش خاصیت سبزکننده دارند. بذر هر گیاهی که با انگشتان تیستو تماس برقرار کند سبز میشود و به سرعت به گیاهی زیبا تبدیل میشود. تنها دوست او باغبان پیریست به نام سبیلو که به تیستو میآموزد ویژگی منحصر به فرد انگشتان او میتواند تغییرات شگرفی در دنیای اطرافش ایجاد کند. تیستو دست به کار میشود و با رویاندن گل و گیاه در بیمارستان، باغوحش، زندان و محله فقیرنشینان، زشتیها را به زیبایی بدل میکند.
در ادامه برای تکلیف خانه، نوجوانان به این موضوع فکر کردند که: «با کمک گلها و گیاهان چگونه میتوانیم به خودمان، خانوادهمان و دیگران کمک کنیم و به جنگ ناامیدی برویم؟»
آنها نظرات خود را در جلسه دوم در کلاس بیان کردند.
سپس مربی گلخانه، برای آشنا کردن دانشآموزان با انواع خاک و کاربرد آنها یک بازی جالب ترتیب داد: انواع خاکها در بشقابهایی روی میز کلاس گذاشته شدند، نام هر خاک و خصوصیت و کاربرد هر خاک روی کاغذهای جداگانه از قبل نوشته شده بود و روی میز قرار داشت. سپس بچهها به گروههای دونفره تقسیم شدند. قرار بود در هر گروه بچهها با مشورت دادن به هم و آوردن دلیل، متوجه بشوند که نام هر خاک چیست و کدام برگه روی میز توصیف کننده محتویات خاک و کاربرد آن است.
هر گروه باید یافته های خود را با باقی کلاس در میان می گذاشت. همگروهیها باید هرآنچه را میدانستند یا کشف میکردند کاملا با هم درمیان بگذارند.
گروهها سراغ خاکها رفتند و شروع به لمس کردن، بوییدن و مشاهده بافت خاکها مختلف کردند. سپس به برگههای روی میز مراجعه کردند و سعی کردند حدس بزنند خاکی که در دست دارند مربوط به کدام دسته است.
بعد از آن، نحوهی کاشتن تعدادی گل آپارتمانی و فضای باز با ترکیب خاکهای مختلف را آموختند و به کمک هم در دل خاک گل نشاندند.
به این ترتیب باغچه خانه نوجوان و گلدانهای ایوان، توسط تیستوهای سبزانگشت، سرسبز و زنده شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.