انقلاب در انقلاب: نشانه‌شناسی بیلبورد گاج در میدان انقلاب

انقلاب در انقلاب: نشانه‌شناسی بیلبورد گاج در میدان انقلاب

فصلی از کتاب «امر روزمره در جامعه پساانقلابی»

کتاب «امر روزمره در جامعه پساانقلابی»۱ به قلم عباس کاظمی از طریق مطالعات دقیق مردم‌نگارانه به مطالعات جامعه‌شناختی در باب زندگی روزمره در ایران می‌پردازد. او با نگارش این کتاب و تأکیدش بر جامعه‌شناسی زندگی روزمره در ایران از یکسو با ادبیات علوم اجتماعی کلیشه‌ای فاصله گرفته و به مطالعه‌ی واقعیت‌های عینی جامعه پرداخته است و از دیگر سو با ظرافت و هوشمندی، ابعادی بسیار مهم و پیچیده از زندگی روزمره ایرانیان را در چند دهه اخیر بررسی کرده است.

(علی میرسپاسی، استاد مطالعات اسلامی و خاورمیانه دانشگاه نیویورک)

ما در این‌ مقاله به بازگویی یک فصل از کتاب «امر روزمره در جامعه پساانقلابی» پرداخته‌ایم.۲ عباس کاظمی در این فصل دو تصویر را با هم مقایسه نموده است: عکس اول نمایی از ساختمانی نیمه‌کاره در اوایل انقلاب است که به ساختمان انقلاب شهرت دارد و عکس دوم یک بیلبورد تبلیغاتی مربوط به مؤسسه گاج را در میدان انقلاب نشان می‌دهد که مربوط به سال ۱۳۹۳ می‌باشد. نویسنده به واسطه‌ی مقایسه‌ی این دو عکس، به ارزش‌ها و ایدئولوژی‌هایی پرداخته که  از طریق آموزش کنکوری به ایرانِ پسا انقلابی دیکته شده است.

۱

دو تصویری که در پیش‌روی ماست به دو مقطع زمانی مختلف اشاره دارند. کنار هم نهادن این دو تصویر می‌تواند کمک شایانی به یک تأمل انتقادی باشد. تصویر اولِ مملو از جمعیت متعلق به سال ۱۳۵۷ است و ساختمانی را در خیابان آزادی نشان می‌دهد. این تصویری است که بارها تلویزیون آن را به عنوان نماد فراگیر انقلاب ۱۳۵۷ نشان داده است. در این عکس، جمعیت انبوه در طبقات مختلف ساختمانی نیمه‌کاره، نظاره‌گر جمعیتی بودند که یه سمت میدان انقلاب می‌رفتند. آن‌ها در حالی‌که ایستاده‌اند، به خیابان چشم دوخته‌اند و جمعیت معترض را نگاه می‌کنند. با این حال، آدم‌های درون ساختمان حلقه‌ی ارتباط و در امتداد آدم‌های خیابانند که با انرژی، امید و شور به آینده می‌اندیشند. از ظاهر عکس می‌توان فهمید که جمعیت خروشان است و در شهر غوغایی برپاست و ساختمان نیمه‌کاره با تنِ جمعیت تکمیل شده است. در تصویر دوم که تماما به گاج اختصاص یافته است (ضلع شمال میدان انقلاب)، ساختمان با تصویری از جمعیت پوشانده شده است. اما جمعیت نمایش داده شده از طریق بیلبورد، دیگر پرهیاهو و ناآرام نیست و به جای جمعیت واقعی، تصاویری از جمعیت خاموش بر آن نقش بسته است. صدا از ساختمان رخت بربسته و جمعیت نیز به تصویری بزگ تبدیل شده است. صدای همهمه و هیاهوی انقلاب جای خود را به سکوت فراگیر و پراضطراب کنکور داده است. آدم‌های درون تصویر تفکیک جنسیتی شده ‌اند و دیگر راست قامت نیستند بلکه نشسته‌اند و سرهاشان در گریبان است. این گونه به نظر می‌رسد که آن ها نه به ایستادن مشتاقند و نه فرصتی برای چشم دوختن به میدان دارند! (آنان دیگر نگاه نمی کنند بلکه زیر تیغ نگاهند!) شاید درعین حال که سرگرم تست‌زدن هستند به آینده‌ای می اندیشند که با هر پاسخ رقم می‌خورد: آینده‌ای که به واسطه تبلیغات مؤسسات کنکوری و اراده‌ی سازمان سنجش کشور رقم می‌خورد.

۲

مؤسسه گاج و مؤسسات بزرگ کنکوری، امروزه در عمل علم و دانش کشور را در کنترل خود دارند. آنان آرام آرام مدارس کشور را به خود وابسته کرده‌اند، به‌گونه‌ای که امروزه آموزش و پرورش ایران دنباله‌روی منطق کنکور و مؤسسات کنکوری شده است. کتاب‌های دبیرستان فی‌نفسه خوانده نمی‌شوند: بلکه با عینکِ منطقی این مؤسسات برای آموزش و یادگیری آموزش داده می‌شوند. بهترین مدارس، آنانی‌اند که با الگوی تکراری و کلیشه‌ای کنکور رابطه تنگاتنگی دارند و بهترین دانش‌آموزان، کسانی فرض می‌شوند که از این نوع امتحان سربلند بیرون می‌آیند. بنابراین، طبیعی است که کل نظام آموزش و پرورش ایران مبتنی بر منطق کنکور تبیین می‌شود. کم‌ترین کاری که چنین منطقی با آموزش و پرورش کرده است، تبدیل ارزش‌های فرهنگی و سیاسی به داده ها و اطلاعاتی است که صرفا باید حفظ شوند. کنکور، ایدئولوژی نهفته در کتب درسی را به داده‌هایی که باید به خاطر سپرده شوند تقلیل داده و در عوض خود را به ایدئولوژی مهمی برای زندگی جوانان تبدیل کرده است (ایدئولوژی تستی شده است و تست‌ها نیز ایدئولوژیک شده‌اند). بدین ترتیب، تصویر مؤسسه گاج که بر پیشانی میدان انقلاب داغ شده است، صرفا تابلوی تبلیغاتی نیست بلکه نشانه پیروزی الگوی تکراری کنکور بر خلاقیت‌های آموزشی و الگوهای ایدئولوژیکی کشور است.

۳

تصویر گاج بسیار بزرگ است تا بزرگی میدان انقلاب را تحت الشعاع قرار دهد: جمعیتی عظیم در آن جای داده شده است تا خیل جمعیت خیابانِ انقلاب در برابر آن رنگ ببازد. به نظر می‌آید که جمعیت درونِ تصویر از قابِ‌ کاغذی بیرون آمده و چونان روحی که بر فراز میدان بچرخد، مردم را به پیوستن به دریای بزرگ کنکور تحریک می‌کند. میدان انقلاب نظاره‌گر این تصویر است. تصویر بخشی از میدان نشده بلکه میدان چشم انداز میدان شده است. میدان صرفا راهی است به سوی تصویر و تصویر خود میدانی دیگر شده است. بدین سان میدان انقلاب به حاشیه رانده شده و تصویر در مرکز قرار گرفته است. به علاوه، تصویر گاج ساختمان پشت خود را مخفی کرده است. ساختمان، به واسطه تصویر، نامرئی شده است و علاوه بر پوشاندن آن، ایماژی دیگر و متفاوت از ساختمان را به نمایش گذاشته است. تصویر ما را دعوت به تماشای خود می‌کند. با این حال، میدان و ساختمان را از دیدرس دور می‌دارد.

ساختمان پر از خاطره و رویداد است، تاریخ دارد و شور و حرارتی عجیب و عظیم در بطن آن جای داده شده است. اما تصویر گاج همه این خاطرات را با جای دادن آدم‌های بی‌روح محو می‌کند و در برهه‌هایی چون سالروز انقلاب، مصادره نیز می‌کند.

۴

جمعیتی عظیم در تصویر و در بالای میدان جای گرفته‌اند؛ جایی فراتر از زمین! به رغم آنکه بر زمین هستند، از زمین فاصله گرفته‌اند. آدم‌ها، جدا از هم نشسته‌اند و امتحان می‌دهند! نمای پیرامون تصویر نه دانشگاه بلکه فضایی مذهبی چون مسجد یا مصلی را تداعی می کند. این گونه، کنکور در ذات خود یادآور امر دینی است که بر مبنای آن هر فرد مسئول سرنوشت خود است. اینک، سرنوشت، که در روند طبیعی انقلاب راه خود را می‌رود، باید «فرد»ی شود. در این شرایط است که کنکور مسلک خود را بنیاد می‌گذارد: نذر، دعا، نماز، شب‌بیداری، اضطراب از رستگاری و، در نهایت، گرفتن جزا و پاداش. کنکور عقوبت عمل امروزی ما را معنادار کرده است، چرا که فرد در کوتاه‌ترین زمان ممکن نتیجه امتحان را در‌می‌یابد و آنچه در آینده باید باشد برای او رقم می‌خورد. بنابراین، هم مذهب جاری را تقویت کرده است و هم مسلک خود را ساخته است. کافی است که به کلمه‌های درون تصویر خیره شویم: اطلاع رسانی، ثبت نام، مراحل آزمون، بسته‌های آموزشی و جز آن.

با این حال، همیشه نقاطی در تصاویر وجود دارند که نباید درباره آن‌ها گفت، بلکه فقط باید آن‌ها را به نمایش گذاشت، چرا که آنچه با تصویرمعنا و مفهوم دارد، با نوشتن ممکن است پوچ و معناباخته شود.

۵

جمعیت مهم‌ترین عنصر تصویر است، همان‌طور که مهم‌ترین عنصر میدان انقلاب است. اگر مسئله‌ی «جمعیت» میدان و «جمعیت» خیابان انقلاب نبود، منطق سود حکم نمی‌کرد که چنین تصویر غول آسایی تبلیغ شود.

میدان انقلاب مانند همیشه پر از جمعیت است اما نه جمعیتی که موضوع تماشا از بالای ساختمان باشند، بلکه جمعیتی که صرفا تماشاگر تصویر بزرگ جماعتی است که امتحان پس می‌دهند. اما چه کسی است که نداند کنکور «جمعیت فعال» و پرامید را به «جمعیت منفعل» و مضطرب تبدیل کرده است. این تصویر به خوبی تماشاگرشدن جمعیت میدان را ظرف چنددهه نشان می‌دهد. «جمعیت تماشایی» درون عکس اول، اکنون به تماشای جمعیت درون تصویر ایستاده است. منتهی این بار نه درون و بالای ساختمان نیمه‌کاره بلکه درون میدان! جمعیت درون ساختمان به تصویر بدل شده است و تصویر تماشایی میدان انقلاب به جمعیتی تماشاگر!

[…] میدان صرفا بازتاب تصویری است در تصویر دیگر: «انقلاب در تصویر و تصویر در انقلاب».

 

نویسنده: فاطمه گزین، دانشجوی دکترای مطالعات برنامه درسی

  1. امر روزمره در جامعه پساانقلابی، عباس کاظمی، نشر فرهنگ جاوید، تهران، ۱۳۹۵[]
  2. کتاب مشتمل بر سه بخش اصلی و یک بخش ضمیمه (با عنوان تصویر انقلاب) می‌باشد و مجموعا ۲۲ فصل دارد. ما در اینجا به فصل سوم از بخش ضمیمه با عنوان «انقلاب در انقلاب: نشانه‌شناسی بیلبورد گاج در میدان انقلاب» پرداخته‌ایم.[]
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *