آموزش چندفرهنگی: رویکردی در آموزش و پرورش (بخش اول – معرفی و اهمیت)
دنیای ما از انواع پیشینهها، سنتها، ادیان و ارزشها تشکیل شدهاست. بسیاری از ما آرزو داریم که روزی همهی انسانها، با تمام پیشینههای انسانیمان بتوانیم در کنار هم زندگی کنیم، در مورد تفاوتهایمان گفت وگو کنیم و در مسیر ایجاد جهانی مبتنی بر محبت، صلح و عدالت گوی سبقت را از یکدیگر برباییم. بسیاری از اندیشمندان معتقدند که نقطهی آغاز تحقق این آرزو، کودکان و نوجوانان هستند. اگر کودکان و نوجوانان بیاموزند که در دنیایی چندفرهنگی و مبتنی بر تفاوتها، سایر همسالانشان را بپذیرند، در کنار آنها زندگی کنند، دوستشان بدارند، نقدشان کنند و نقد شوند، در بزرگسالی نیز این فرهنگ را تداوم میبخشند و جهانی تازه میآفرینند. بارِ این تربیت، در دنیای کنونی ما بر دوش مدارس و آموزش و پرورش است. رویکرد آموزش چندفرهنگی به دنبال ایجاد جهانی اینچنین است. |
آموزش چندفرهنگی شکلی از آموزش یا تدریس است که برای ارزشها، عقاید، دیدگاهها و پیشینههای فرهنگی مختلف ارزش قائل است و تفاوتهای فرهنگی را به شیوهای هدفمند در آموزش در نظر میگیرد. در این رویکردِ آموزشی، «فرهنگ» معنای گستردهای دارد و نژاد، قومیت، ملیت، زبان، مذهب، طبقه، جنسیت و … را دربرمیگیرد.
طرفداران این نوع آموزش به دو بنیان فکری عمده باور دارند، اول آنکه معتقدند که باید اقلیتهای مختلف را در آموزش در نظر گرفت و امکانات لازم را برای آموزش آنان فراهم کرد و دیگر اینکه اعتقاد دارند آموزش چندفرهنگی به سود همهی دانشآموزان است.
این رویکرد در صدد است که دانش، نگرش و مهارتهای دانشآموزان را برای زندگی در جامعهای چندفرهنگی ارتقا بخشد. به نحوی که دانشآموزان طوری رشد کنند که برای فرهنگهای مختلف ارزش قائل شوند و از تعصب و نژادپرستی و قومپرستی دوری نمایند. در واقع، هدف نهایی آموزش چندفرهنگی، ترویج صلح و دوستی است.
اهمیت
ایران یکی از کشورهای جهان است که در آن خرده فرهنگهای گوناگونی وجود دارد. مردمِ کشور ما را اقوام و ملیتهای گوناگونی تشکیل میدهند. تنوع در زبان، سبک زندگی، شیوه معیشت، آداب و رسوم و سنتها در کشور ما به سادگی قابل مشاهده است و وجود اقشار و طبقات گوناگون اجتماعی نیز این تنوع را بیشتر میکند.
ویژگیهایی چون زبان مادری، جنسیت، ارزشهای مذهبی و حتی ترجیحات غذایی، ویژگیهای فرهنگی هستند که با فرد به مدرسه میآیند. بعضی از این یادگیریها موجب انطباق بیشتر و بعضی، موجب انطباق کمتر با مدرسه هستند. برای مثال، دشواری درک و صحبتکردن به زبان آموزشی میتواند به تعامل شفاهی کمتر کودک منجر شود و انزوا و گوشهگیری در کلاس و رویگردانی از درس را به دنبال داشته باشد. همین طور، یادگیری کودک در زمینه نحوه برخورد با بزرگسالان میتواند بر میزان تعامل او با معلم تأثیر بگذارد و رفتار معلم نیز متقابلا تحت تأثیر قرار میگیرد؛ چرا که معلمان نیز انتظارات، نگرشها و احساسات خود را دارند و رفتارشان میتواند محرکی برای رفتار دانشآموز شود.
علاوه بر این، فرهنگ و زبان هر کودک، ادراک و برداشتهای ویژهای را در وی ایجاد میکند و این برداشت به نوبه خود، موجب پیدایش الگوهای متفاوت تفکر، سبکهای یادگیری مختلف و تفاوتهای رفتاری در افراد میشود، بنابراین، موفقیت یا عدم موفقیت هر دانشآموز تا حدود زیادی، به فرهنگ و زبان خاص او مرتبط است.
از تحقیقات چنین برمیآید که اگر آموزش، تکفرهنگی باشد و از ارزشها و الگوهای خاصی حمایت، یا آنها را تبلیغ کند، کلیه دانشآموزانی که به خرده فرهنگهای دیگر تعلق دارند و از الگوهای رفتاری متفاوتی پیروی میکنند، در موضع ضعف قرار میگیرند و شانس چندانی برای موفقیت در مدرسه و تبدیل شدن به افرادی مولد و کار آمد پیدا نمیکنند.
برخی ویژگیهای منفی آموزش تکفرهنگی
- دانشآموزان در معرض سایر فرهنگها قرار نمیگیرند و فقط از زاویهی یکسویهی فرهنگ خود به جهان نگاه میکنند. حتی ممکن است که کنجکاوی بچهها دربارهی سایر جوامع و فرهنگها هرگز برانگیخته نشود.
- چون دانشآموزان جامعه خود را با هنجارهای آشنای مرسوم مورد قضاوت قرار میدهند و با سایر فرهنگها مقایسه نمیکنند، اغلب نسبت به آن دید انتقادی پیدا نمیکنند.
- ناتوانی در انتقاد از جامعه، دانشآموزان را به سوی تمجید از شکوه و خلوص، نژاد، مذهب و فرهنگ خود سوق میدهد. همچنین میتواند آنها را دچار خودشیفتگی فرهنگی کند که زیان آور است. به علاوه ممکن است که برای تطابق یافتن با جامعه به تدریج رفتارهای ریاکارانه در آنها رشد کند.
- از آنجا که دانشآموزان با تفاوتها و تنوعها آشنا نمیشوند، احترام گذاشتن به تفاوتها و نیز پذیرش تنوع ارزش ها، باورها، لباس، غذا و نحوه زندگی دیگران در آنها نهادینه نخواهد شد.
- در تمام دوران مدرسه، آموزش خود را با فرهنگ غالب هماهنگ میکند و دانشآموزان نیاز ندارند که خودشان را با سایر فرهنگها وفق دهند. آنها به دنیا از دید خود نگاه می کند و انتظار دارند که دنیا با آنها منطبق شود و دلیلی نمیبینند که خود را با آن منطبق کنند؛ بدین ترتیب چیزی شبیه به تکبر در آنها رشد میکند.
- آموزش تک فرهنگی، بستر مناسبی برای نژاد پرستی فراهم می کند؛ زیرا به دلیل بیاطلاعی دانشآموزان از فرهنگ دیگران، عکس العمل آنها نسبت به این فرهنگ ها به صورت تعمیمهای نادرست و عقاید قالبی است. در این دیدگاه، فرد فرهنگ خود را به عنوان تنها مرجع جهانی معتبر ملاحظه میکند و درباره فرهنگهای دیگر با توجه به میزان نزدیکی آنها به فرهنگ خود به قضاوت میپردازد.
نکته مهم این است که اگر معلم با این پیش داوریهای فرهنگی در کلاس حاضر شود، نسبت به اقلیت ها با همین عقاید قالبی رفتار خواهد کرد. برای مثال، ممکن است که انتظار چندانی از آنها نداشتهباشد و آنها را در جهت بهرهبرداری کامل از تواناییهای خود تشویق نکند. دانشآموزان اقلیت نیز از حضور در مدرسه احساس آرامش نخواهند کرد و حتی ممکن است احساس حقارت و بیارزشی کنند.
بنابراین، آموزش چند فرهنگی تلاشی است برای رها ساختن کودک از محدودیت های قوم مدارانه و آگاه کردن آنها از وجود فرهنگها، جوامع، راههای زندگی و تفکر دیگران است.
دمارگارت لانگورث سالهاست که در دبیرستان تدریس میکند. او به تازگی به مدرسهی جدیدی منتقل شدهاست. مارگارت معتقد است که کلید بهبود روابط بین قومی دانشآموزان، درک کردن آنهاست. او میگوید: «درک دیدگاههای دیگران، نیاز به صرف وقت و آشنایی با آنان دارد: آشنایی با نحوهی تفکر و احساسات آنها. هنگامی که دانشآموزان با هم صحبت میکنند و شروع به درک همدیگر میکنند، در اندک مدتی درمییابند که در بسیاری از موارد تفاوتی با هم ندارند.» اخیرا یکی از دانشآموزان آمریکایی- هائیتیایی* مارگارت، برایش نامهی زیر را نوشتهاست: «هر زمان که از پنجره به بیرون مینگریستم، تاریکی را میدیدم. هر زمان که چشم به آسمان می دوختم، سایههای اندوه را مشاهده میکردم. تمام زیباییهای دنیا مرا به خشم میآورد. از هنگامی که تو پا به زندگی ما گذاشتی، برای ما شادی آوردی. تو به ما نشان دادی چطور به اندوه و خشم پشت کنیم.[…] تو از ما ناامید نشدی و به ما نشان دادی که «میتوانیم» و هرگز اجازهی ناامید شدن به ما ندادی. از صمیم قلب میگویم: متشکرم.»* هائیتی تبارها در آمریکا یک اقلیتِ مهاجر تلقی میشوند. برگرفته از روانشناسی تربیتی، دبلیو، جی، سانتراک |
اهداف آموزش چند فرهنگی
تربیت کودکان در جهت ایجاد نگرش مثبت به فرهنگ های مختلف و پذیرش تفاوت های موجود بین افراد، زیربنای فلسفی برنامه این آموزش را تشکیل می دهد. سایر اهداف آموزش چند فرهنگی میتواند از این قرار باشد:
- دانشآموزان متعلق به همه فرهنگها، نژادها، قومیتها و… از آموزش برابر برخوردارشوند.
- دانشآموزان متعلق به همه فرهنگها، نژادها، قومیتها و… از آموزش با کیفیت برخوردار شوند.
- سواد و آگاهیهای قومی و فرهنگی در میان دانشآموزان افزایش یابد.
- دانشآموزان برای اصلاح اجتماعی توانمند گردند.
- صلح، دوستی و زندگی مسالمتآمیز میان افراد و فرهنگها ترویج گردد.
در ستایش دیگر پذیری (دو سند مهم از یونسکو)
|
بنا به آنچه که در بالا گفتهشد، به نظر میرسد که مدرسه و معلمان موظف هستند که با بهکارگیری برنامههای درسی، فضای کلاسی و فعالیتهای از پیش طراحی شده و نیز با شناخت فرهنگهای گوناگون به پیشبرد رویکر چندفرهنگی در آموزش کمک کنند. به امید خدا در بخش دوم این مقاله به بیان برنامهریزی درسی، فعالیتهای کلاسی و نکاتی برای معلمان در زمینهی آموزش چندفرهنگی خواهیم پرداخت. امیدواریم که با ما همراه بمانید.
منابع:
آموزش چندفرهنگی به مثابهی رویکردی در آموزش و پرورش، محمدجواد جعفری، فصلنامه تعلیم و تربیت(آموزش و پرورش)، ۱۳۷۹، شماره ۶۳، صص ۲۶-۹.
چندفرهنگی و نسبت آن با آموزش، علیرضا صادقی، مجله رشد تکنولوژی آموزشی، شماره ۴، دی ۱۳۹۱، دوره ۲۸، صص ۳۷-۳۴.
روانشناسی تربیتی، جان دبلیو سانتراک، نشر مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، ۱۳۸۷، فصل ۵: گوناگونی فرهنگی- اجتماعی.
نویسنده:
فاطمه گزین – کارشناس ارشد روانشناسی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.