«بحران جهانی یادگیری، و آنچه از دست ما بر می‌آید»

«مهمترین زیرساخت هر جامعه، ذهن‌های آموزش دیده هستند»
این گفته‌ی وزیر سابق دولت تونس، «آمل کاربول» است. هنوز هم اغلب سرمایه‌گذاری‌های بزرگ به طرح‌های قابل رؤیت‌تری مانند پل‌ها و جاده‌ها تعلق می‌گیرد، با وجود اینکه در واقع این ذهن کودکان ماست که آینده‌ای روشن‌تر را ایجاد می‌کند.
اما، در این سخنرانی او مطرح می‌کند که سرمایه‌گذاری مناسب همه‌ی ماجرا نیست: اگر سیستم آموزشی ما دانش‌آموزان زیادی را در بر بگیرد اما یادگیریِ واقعی کم باشد، تغییر مهمی به وجود نخواهد آمد. سپس او ایده‌ای را مطرح می‌کند که معتقد است می‌توان از طریق آن به وضعیتی رسید که هر کودک، از آموزشی باکیفیت بهره‌مند شود.




برش‌هایی از متن سخنرانی «آمل کاربول»

🔸امروزه، ما با یک بحران جهانی در فراگیری روبرو هستیم. من به آن بحران فراگیری میگویم و نه بحران تحصیلی، زیرا امروزه بیش از یک چهارم میلیارد کودک در خارج از مدارس هستند، و بیشتر از آن، ۳۳۰ میلیون کودک، در مدارس هستند ولی در یادگیری مشکل دارند. اگر ما کاری نکنیم، اگر هیچ چیز تغییر نکند، در سال ۲۰۳۰، تنها ۱۳ سال دیگر نیمی از کودکان و نوجوانان جهان، نیمی از ۱/۶ میلیارد کودک و نوجوان، از مدرسه محروم خواهند بود و یا مشکل یادگیری خواهند داشت.

🔸 ما متوجه شده‌ایم که باید تمرکز جهان را از «تحصیل»، به «یادگیری» تغییر دهیم: به جای شمردن اینکه چند نفر سر کلاس می‌نشینند به اینکه چند نفر واقعا یاد می‌گیرند.

🔸این واقعاً شگفت‌انگیز است، [اما] ما می‌توانیم، برای اولین بار، تمامی کودکان جهان را برخوردار از مدرسه و آموزش کنیم، در طول تنها یک نسل. برای اینکار نیازی به اختراع مجدد چرخ نداریم، ما تنها باید از بهترین‌های کلاس یاد بگیریم، اما نه از هر بهترینی […]
بگذارید تونس را مثال بزنم. ما به تونس نمی‌گوییم: «تو باید به سرعت فنلاند حرکت کنی.» […] ما به تونس می‌گوییم: «به ویتنام نگاه کن.» آنها برای دانش‌آموزان ابتدایی و‌ متوسطه هزینه‌ی مشابهی می‌کنند […] ولی امروزه نتایج بهتری کسب کرده‌اند. ویتنام استانداردی را برای ارزیابی نوشتاری و محاسباتی توسعه داده است، به آموزگاران در ویتنام نسبت به کشورهای توسعه یافته بهتر نظارت می‌شود، و دست‌آورد‌های دانش‌أموزان در معرض دید عموم است. و حاصل اینها مشخص است: در PISA 2015 برنامه جهانی ارزیابی دانش‌آموزان، ویتنام بهتر از بسیاری از قدرت های اقتصادی عمل کرد، از جمله ایالات متحده آمریکا.

🔸اگر شما یک متخصص آموزش نباشید، ممکن است بپرسید: «چه چیزی جدید و متفاوت است؟ آیا همه کشورها دانش‌آموزان را رصد نمی‌کنند و دستاوردهای آنها را عمومی نمی‌کنند؟» نه، متاسفانه پاسخ نه است. ما با این خیلی فاصله داریم. تنها نیمی از کشورهای توسعه یافته یک ارزیابی سیستماتیک آمورشی در دوره ابتدایی دارند، و حتی تعداد کمتری از آنها در دوره متوسطه.

🔸پس اگر ما ندانیم آیا کودکان یاد می‌گیرند یا نه، چگونه آموزگاران بایست تمرکزشان را روی دستیابی به نتایج معطوف کنند؟ و کشورها چگونه برای رسیدن به نتیجه، به هزینه‌های آموزشی اولویت دهند، اگر نمی‌دانند که آیا کودکان یاد می‌گیرند یا نه؟

🔸تزریق پول به یک سیستم معیوب ممکن است تنها ناکارآمدی بیشتری به بار آورد. و چیزی که به شدت من را نگران می‌کند، [این است که] اگر کودکان به مدرسه بروند و یاد نگیرند، ارزشمندی آموزش کاهش می‌یابد، و این سرمایه گذاری بر آموزش را کاهش می‌دهد؛ دولتها و احزاب سیاسی خواهند گفت: «ما هزینه زیادی صرف آموزش و پرورش می‌کنیم، اما کودکان یاد نمی‌گیرند. آنها استعداد و مهارت مناسبی ندارند. شاید لازم است هزینه‌ها را کاهش دهیم.»

🔸[بعد از طرح موضوع کمبود آموزگاران متخصص در کشورهای در حال توسعه، سخنران ضرورت به کار گیری آموزگاران پشتیبان با تخصص کمتر را مطرح می‌کند، و در این خصوص مثال زیر را می‌آورد: ]
نگاهی به شیلی بیندازیم. در شیلی در ازای هر پزشک، شما چهار و نیم نفر دارید، چهار و نیم نفر برای پشتیبانی آنها. و شیلی در پایین‌ترین رتبه در این خصوص قرار دارد. چون در کشورهای توسعه یافته، به طور میانگین، برای هر پزشک ۱۰ نفر پشتیبان وجود دارد. یک آموزگار در شیلی، با این وجود، کمتر از نیم نفر را دارد: ۰/۳ نفر برای پشتیبانی.
یک بیمارستان با ۲۰، ۴۰ یا ۷۰ بیمار را تصور کنید و پزشکی که همه کارها را خود انجام می‌دهد. نه پرستاری، نه دستیار پزشکی، نه هیچکس دیگر. شما خواهید گفت که این مضحک و ناممکن است، اما این دقیقاً کاری است که آموزگاران سرتاسر جهان هر روز انجام می‌دهند، با کلاس‌هایی دارای ۲۰، ۴۰ یا ۷۰ دانش آموز.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *