آزار جنسی: بررسی یک مورد
آزار جنسی: بررسی یک مورد
در پژوهشی که در سال ۱۳۹۱ با هدف همهگیرشناسی رفتارهای پرخطر در میان دانشآموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در شهر تهران انجام شد، یافتهها نشان دادند که ۸/۱۴ درصد از این دانشآموزان رابطهی جنسی اجباری را تجربه کردهاند۱. تجربهی رابطهی جنسی اجباری و آزار جنسی، تأثیرات منفی بسیاری بر کودکان و نوجوانان و همچنین جامعه خواهد داشت. اما تشخیص زودهنگام، متوقف کردن رابطهی آسیبزا و درمان آسیبدیدگی ناشی از آزار جمسی میتواند تا حدود زیادی از بار این تأثیرات بکاهد.
مدرسه یکی از اولین مکانهایی است که در آن عوارض آزار جنسی ظاهر میشود. تشخیص آزار جنسی و همچنین پیگیری شرایط خانوادگی و درمان کودک یا نوجوان آسیبدیده میتواند از وظایف مدارس تلقی شود.
ما در این متن که از کتاب «موردپژوهی اختلالات روانی» برگزیده شده است، یک نمونهی موردی را از مسیر پیگیری و درمانِ روانشناختی آزار جنسی آوردهایم. مطالعهی این متن میتواند به خصوص برای مشاوران مدرسه مفید باشد. طبیعتاً از مشاوران مدرسه انتظار نمیرود که به تشخیص روانشناختی یا درمان چنین مواردی بپردازند. بلکه هدف این است که با نشانههای آزار جنسی، احساسات افرادی که تحت آزار جنسی قرار گرفتهاند، پیچیدگیهای خانوادگی در موارد آزار جنسی ، کلیات شیوههای درمانی، نحوهی پیگیری و ارجاع این موارد آشنایی کلی داشته باشند.
جولین کنینگتون یک دختر سفیدپوست ۱۲ ساله بود که توسط مادرش و مددکار اجتماعی خدمات خانوادگی ایالتی به درمانگر ارجاع داده شد. یک روانشناس بالینی زن با تخصص کودکان مبتلا به شرابط تروماتیک باجولین ملاقات کرد. وضعیت جولین آزار جنسی توسط پدر زندانیاش گزارش شده بود. خانم کنینگتون و مددکار اجتماعی فکر میکردند که جولین باید به منظور مواجه شدن با ترومای فعلی و فقدان پدرش تحت درمان قرار گیرد. روانشناس سعی کرد در مصاحبه اولیه با جولین به صورت فردی صحبت کند. با وجود این جولین کمحرف بود و تماس چشمی اندکی برقرار میکرد. جولین در ابتدا به سؤالاتی که ارتباطی با آزار نداشتند، به صورت مختصر پاسخ میداد. او در مورد سگش و برنامههای تلویزیونی و غذاهای مورد علاقهاش صحبت میکرد. روان شناسی سعی کرد رابطهی حسنهای با جولین برقرار کند و از او در مورد رویدادهای اخیر سؤال کرد. جولین به آرامی گریه میکرد و حرف نمیزد.
مادر جولین، خانم کنینگتون گفت که پدر جولین ۱۰ ماه پیش دخترش را مورد آزار جنسی قرار داد. ظاهراً زمانی که شوهرش به اتاق خواب جولین میرفت، در را میبست و مدتهای طولانی آنجا میماند و به وی مشکوک بوده. خانم کنینگتون اصرار داشت که او فقط لحظاتی قبل از تماس با پلیس از رفتار نامتعارف شوهرش اطمینان پیدا کرد. او گفت که از جولین در مورد موقعیت سؤال کرده و اینکه دختر شروع به گریه نموده و گفته است: «بابا جاهای بد من را لمس میکند». خانم کنینگتون ادامه داد که او بلافاصله با پلیس تماس گرفته و آنها نیز با بخش خدمات خانواده تماس گرفتند. به دنبال مصاحبه با خانم کنینگتون و جولین، پدر خانواده به اتهام کودکآزاری دستگیر شد.
روانشناس مشاهده میکرد که خانم کنینگتون یک رابطه منفک با خانوادهاش داشت. او و همسرش به مدت چندین سال مشکلات زناشویی عمیقی را تجربه کرده بودند و اغلب در مورد مسایل مالی، تربیت فرزندان و رابطه جنسی با یکدیگر نزاع میکردند. خانم کنینگتون شوهرش را بددهن، بیشعور و خشن توصیف میکرد. همچنین او از بسیاری از فعالیتهای روزمره جولین از قبیل کارهای مدرسه بیاطلاع بود. با وجود این، او در تحسین و تمجید جولین بسیار احساساتی بود و اصرار داشت که او و دخترش رابطهای صمیمانه و محبتآمیز دارند. اما خانم کنینگتون با هیچکدام از دو پسر خود که هر دو او را به یاد شوهرش میانداختند، چندان صمیمی نبود. پسران او که ۱۷ و ۱۹ ساله بودند، در زمان دستگیری پدرشان در آن خانه زندگی نمیکردند. آنها هیچ اطلاعاتی در مورد رویدادهای اخیر در خانواده نداشتند، اما خانم کنینگتون گفت که «پسران طرف پدرشان خواهند بود».
همچنین روانشناس با مددکار اجتماعی خانواده که مسئول پرونده جولین بود، صحبت کرد. مددکار اجتماعی، خانم تریسی، دیدگاه متفاوتی در مورد موقعیت ارئه کرد. خانم تریسی گفت که کل موقعیت پرابهام بوده و اینکه پلیس و بخش خدمات خانواده پس از تماس خانم کنینگتون به طور عمده براساس گزارشهای جولین عمل کردهاند. جولین گفت پدرش وارد اتاق خواب او شده و او را نوازش میکرد. ظاهراً او بدن دختر را نوازش میکرد و از او نیز میخواست که اینکار را انجام دهد. خانم تریسی گفت که جولین ادعا کرده است که پدرش ناحیه تناسلی وی را لمس کرده و از او خواسته متقابلاً همین کار را انجام دهد. با وجود این، در ابتدا هیچگونه بوسیدن، دخول واژنی یا تماس جنسی دهانی گزارش نشد.
خانم تریسی از جولین در مورد تعداد و طول دفعات نوازشها سوال کرد، اما جولین پاسخ روشنی نداد. او در ابتدا گفت که این آزارها از زمان جشن تولد ۱۰ سالگیاش شروع شده است. با این وجود، زمانی که مجدداً در حضور مادرش یا جولین مصاحبه شد، او گفت که آزار یک ماه دوام داشت. همچنین او در جریان مصاحبه دوم، با اضافه کردن بوسیدن فراوان و تماس جنسی دهانی به ادعاهایش از آزار کلیتری صحبت کرد. معلوم نبود که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. در مصاحبههای بعدی گزارشات جولین از رویدادها باز هم متغیر بود، اما اصرار داشت که پدرش را نوازش کرده و از وی نیز خواسته است تا او را نوازش کند. در مصاحبههای اخیر او میگفت به یاد ندارد که آیا بوسیدن یا تماس جنسی دهانی اتفاق افتاده است یا نه.
خانم تریسی گفت که احساس میکند خانم کنینگتون بر پاسخهای دخترش تأثیر میگذارد. به نظر میرسید که خانم گنینگتون میخواست با ترغیب جولین به بزرگنمایی شدت آزار ادعا شده، شوهرش را برای دلخوریهای گذشته تنبیه کند. همچنین خانم کنینگتون سعی داشت به منظور اجتناب از سرزنش شدن به دلیل تأخیر در گزارشدهی، طول مدت آزار را هر چه بیشتر کاهش دهد. آنچه واقعاً برای جولین واقعاًاتفاق افتاده بود (البته اگر اتفاقی افتاده باشد)، در حال حاضر روشن نبود. خانم تریسی گفت که «نظر قطعی» او این بود که آزار اتفاق افتاده است اما ماهیت آن آزار نامشخص بود. خانم تریسی ابراز نگرانی کرد که ممکن است گزارشات متفاوت از اتفاقات روی داده شانس متقاعدسازی دادستان منطقهای را کاهش دهد.
همچنین خانم تریسی گفت که جولین ماههای اخیر مشکلات دیگری نیز داشته است. عملکرد تحصیلی او به طور قابلتوجهی تضعیف شده و میانگین نمرات او از B به D و F نزول کرده بود. همچنین او به شدت از نبود پدرش احساس گناه و ناراحتی میکرد و از طرف دیگر از او و مادرش عصبانی بود. جولین به مددکار اجتماعی گفت که مادرش «بسیار تعلل کرد» و شکایتهای او را در مورد پدرش نادیده گرفت. خانم تریسی گمان میکرد که خانم کنینگتون تنها پس از مشاجره شدید با شوهرش بر سر یک موضوع دیگر با پلیس تماس گرفته است. همچنین جولین نگرانیهایی در مورد احتمال حضور در دادگاه برای ادای شهادت داشت.
معلم جولین گفت که جولین دانشآموز باهوشی است که در تمرکز بر روی کارش مشکل دارد. همچنین او در مواقعی بیقرار به نظر میرسید و گاهی در طول کلاس گریه میکرد.
ارزیابی (تشخیص)
اختلال اضطراب پس از سانحه (PTSD): ویژگی اصلی PTSD بروز نشانههایی مشخص به دنبال قرار گرفتن در معرض یک عامل استرسزای بیرونی مفرط است. این تجربه شامل تجربه مستقیم رویدادی مانند مرگ، تهدید به مرگ ، آسیب جدی و یا سایر رویدادهایی میباشد که تمامیت جسمی شخص را تهدید میکنند. همچنین شنیدن خبر مرگ غیرمنتظره یا خشونتبار و آسیب جدی برای عضو خانواده یا بستگان نزدیک نیز میتواند از جمله دلایل باشد.
پاسخ شخص به یک رویداد آسیبزا میتواند شامل ترس شدید، درماندگی، وحشت یا در کودکان شامل رفتار آشفته یا بیقرار باشد. سایر نشانههای مرتبط با PTSD که ممکن است در افراد آسیبدیده جنسی روی دهند عبارتند از رفتارهای خودتخریبی و تکانشی، شکایات جسمانی، شرمساری، افسردگی، مشکلات اجتماعی، احساس آسیبدیدگی یا تهدید و تغییرات شخصیتی.
به نظر میرسید که جولین با برخی از معیارهای تشخیصی PTSD انطباق دارد. آزار گزارش شده شامل تهدید تمامیت جسمی بود- جولین به مددکار اجتماعی گفت که احساس خطر و «کثیف بودن» میکرد. ظاهراً او در طول دورههای آزار احساس درماندگی میکرد و جرأت مقاومت در برابر پدر تنومند خود را نداشت. همچنین جولین کابوسهایی را در مورد آزار تجربه میکرد و از اینکه میبایست در دادگاه با پدرش روبرو شود، مضطرب بود. او اغلب از صحبت بیشتر در مورد آزار اجتناب میکرد، به فعالیتهایی که قبلاً او را شاد میکردند، بیعلاقه شده بود و از دیگران فاصله میگرفت. همچنین نشانههای PTSD در خشم و مشکلات جولین در زمینه تمرکز مشهود بودند. این مشکلات بر کارکردهای اجتماعی و تحصیلی جولین تأثیر گذاشته بودند به طوری که تشخیص PTSD را ایجاب میکرد. حدوداً ۲۹-۳۹ درصد از کودکانی که آزار جنسی را تجربه میکنند، بعدها به اختلال اضطراب پس از سانحه مبتلا میشوند.
ارزیابی کودکانی که با آزار جنسی طولانی مواجه بوده و نشانههای PTSD را تجربه میکنند، معمولاً شامل مصاحبه است. بنا به دلایلی روشن، مصاحبهها به طور معمول بر کودک متمرکز بوده و باید به دقت و بدون اجبار انجام شوند. مصاحبهگر باید رابطه خوبی را با کودک برقرار کرده و یک محیط ایمن و محرمانه را فراهم نماید که کودک در آن برای بیان مسائل شخصی احساس راحتی کند.
در مورد جولین، نخستین کار روانشناس این بود که روشن سازد آیا آزار واقعاً اتفاق افتاده است یا خیر و اگر اتفاق افتاده است از چه نوعی بوده است. پس از بحثهای فراوان و اطمینان بخشیدن در مورد رازداری، جولین گزارش قبلی خود از رویدادها را تکرار کرد. او گفت که به مدت چندین ماه، پدرش شبها وارد اتاق خواب او میشد، با او در مورد روزی که گذرانده بود صحبت میکرد و نوعی از تماس جنسی را شروع مینمود. این در اوایل به صورت ماساژهای بدنی بود اما در ادامه به سمت نوازش کامل بدن و لمس نواحی تناسلی پیش رفت. با پیشروی این رویدادها، آقای کنینگتون از دخترش خواسته بود که در مورد این «زمان مخصوص با هم بودن» با کسی صحبت نکند. با این وجود، او از هیچ تهدید آشکاری استفاده نکرده بود.
ارزیابی کودکان به دنبال افشای آزار باید بر عناصر مختلفی تمرکز نماید:
- الگوهای رفتاری که ممکن است باعث قربانی شدن مجدد در آینده شوند (مانند بزهکاری، غیبت از مدرسه)
- نشانههای اختلال اضطراب پس از سانحه و اضطراب عمومی
- روابط جنسی و رابطه با همسالان
- سطح آشفتگی کلی
- فضای خانوادگی فعلی
جولی هیچگونه رفتار ایذایی۲، سوءمصرف ماده، دزدی یا پرخاشگری را از خود نشان نمیداد. اما نشانههای افسردگی مرتبط با انزوای اجتماعی، احساس گناه و افکار مربوط به خودکشی در او وجود داشتند. جولین گفت احساس میکند همکلاسیهایش به دیدهی «تمسخر» به او مینگرند، اینکه او باعث مشکل حقوقی پدرش شده است و «اگر من میمردم، خانواده وضعیت بهتری داشت». درمانگر یک قرارداد کلامی با جولین منعقد کرد که براساس آن جولین متعهد شد در صورت بروز افکار خودکشیگرایانه یا قبل از هر گونه اقدام به خودکشی با روانشناس صحبت کند.
درمان
درمان برای کودکان آزاردیده جنسی در سنین مدرسه بر کنترل تکانه و خشم، ابراز هیجانات، آموزش حل مسأله، مواجهه تدریجی با محرکهای ترسآور با کمک آموزش آرمیدگی و بهبود عزتنفس، افزایش فعالیت اجتماعی به منظور کاهش انزوا و افسردگی توسط شناختدرمانی متمرکز هستند. آموزش در مورد رفتار جنسی، آزار جنسی و ایمنی شخصی نیز بااهمیت هستند. ممکن است گروهدرمانی برای آموزش، ابراز هیجانات و ایجاد حمایت اجتماعی سودمند واقع شود. یک تکنیک درمانی دیگر، درخواست از کودک برای نامه نوشتن به قربانیان فرضی یا اعضای خانواده به منظور توصیف احساسات خود و مسلط شدن بر احساسات میباشد.
روانشناس جولین از او خواست تا نامهای را برای یک دختر ۱۲ ساله خیالی که توسط پدرش مورد آزار قرار گرفته است، بنویسد. روانشناس به جولین گفت تا در مورد احساسات خود برای او بنویسد و توصیههایی برای او داشته باشد. جولین چندین نامه کوتاه در مورد احساسات گناه و اندوه خود نوشت و خوشبختانه به آن کودک توصیه کرد که نباید خود را برای آزاری که اتفاق افتاده است، سرزنش نماید. همچنین جولین توصیههایی را در مورد چگونگی صحبت با دوستان، ملاقات با یک درمانگر و زندگی کردن «در زمان حال» برای او داشت. زمانی که جولین نامه مینوشت، روانشناس با او در مورد احساساتش صحبت کرده و به کاهش احساسات گناه و خشم او کمک میکرد.
یک موضوع بحثبرانگیزتر که در جریان درمان خود را نشان داد، تمایل جولین به نوشتن نامه برای پدرش بود. خانم کنینگتون سرسختانه با این ایده مخالفت کرد و اصرار داشت که جولین نباید هیچ تماسی با آقای کنینگتون داشته باشد. روانشناس در تلاش برای ایجاد مصالحهای در این بین، پیشنهاد کرد که جولین نامه را برای پدرش بنویسد، اما آن را به جای پدر برای او ارسال کند. جولین موافقت کرد و نامهای بلند بالا برای او نوشت که در آن به خشم خود از پدر، امیدواریاش در مورد سلامت او، و آرزوی دیدن دوباره او در آینده اشاره کرد. خانم کنینگتون این را یک فرآیند مخرب میدانست، اما روانشناس میدانست که جولین به ابراز احساسات و پشت سر گذاشتن رویدادهای آسیبزا نیاز دارد. به دنبال این تمرین نامهنگاری وضعیت خلقی کلی جولین تا حدودی بهبود یافت.
روانشناس، بر احساسات انزوا، ترسهای کلی جولین از مردان و سؤالات او در مورد قرار ملاقات و رابطه جنسی نیز تمرکز نمود. او از شناختدرمانی به منظور کاهش تفسیرهای جولین از اقدامات دیگران به عنوان رفتارهایی تهدیدکننده یا بدخواهانه استفاده کرد. این تفسیر به ویژه در مورد نزدیکان جولین از جمله همسالان و مادر او صادق بوده و نتیجه طبیعی خیانتهای پدرش بودند. جولین اغلب احساس میکرد که دوستانش به شکل عجیبی به او نگاه میکنند و تمایلی به تعامل با او ندارند. جولین دریافت که احتمالاً علت ناراحتی دیگران در تعامل با وی این است که نمیدانند چه باید بگویند. روانشناس پیشنهاد کرد که سه نفر از دوستان صمیمی جولین در درمان حضور پیدا کنند و این مشکل در مورد همسالانش تا حد زیادی برطرف شد. با این وجود درمان کمکی به بهبود رابطه جولین با مادرش نکرد.
درمان اولیه کودکان مبتلا به نشانههای اختلال اضطراب پس از سانحه شامل خاتمه دادن به رویداد آسیبزا و کمک به بهبودی کودک در یک محیط ایمن است. جولین به طور مداوم از آپارتمانی که پدرش در آنجا وی را مورد آزار قرار داده بود اجتناب میکرد. زمانی که روانشناس فکر میکرد جولین آمادگی پیدا کرده است، آنها به اتفاق یکدیگر از آپارتمان بازدید کردند. جولین به بخشهای مختلف آپارتمان سرکشید و در آخر وارد اتاق خواب قدیمیاش شد. او مدتی طولانی گریه کرد، اما در نهایت آرام گرفت. جولین به دنبال این تجربه یک نامه ارسال نشده دیگر به پدرش نوشت، اما آن را به صورت محرمانه برای خود نگه داشت. جولین به مدت چندین ماه به درمان ادامه داد تا اینکه او و مادرش به شهر دیگری نقل مکان کردند. در پایان درمان، نمرات او در مدرسه بهبود یافته و او به سازگاری خوبی با رویدادهای گذشته و زندگی جدیدش دست پیدا کرده بود.
سوالاتی برای تأمل بیشتر
- چنانچه قرار باشد با کودکی مصاحبه کنید که مورد آزار جنسی قرار گرفته است، کدام موضوعات را در اولویت قرار میدهید؟
- به احساسات، افکار و ویژگیهای خودتان فکر کنید. به نظر شما چه طرز فکرها یا ویژگیهایی در شما در حین صحبت با یک کودک آزار دیده ممکن است برای او آسیبزننده باشد؟
منبع: مورد پژوهی در اختلالات روانی،کریستوفرا. کرنی، علی نیلوفری، کتاب ارجمند ۱۳۹۱، بخش اختلال دوقطبی زودآغاز.
نویسنده: ساناز هادیپور، کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی
- رفتارهای پرخطر در بین دانشآموزان دختر و پسر شهر تهران (۱۳۹۴)، خسرو رشید، فصلنامهی علمی- پژوهشی رفاه اجتماعی، سال پانزدهم، شمارهی ۵۷.[↩]
- رفتار تخریبی یا ایذایی (Disruptive Behavior) ، یک الگوی ماندنی از رفتار است که سبب اختلال در محیط کار شود . با استفاده از این تعریف ، در ارتباط با محیط های بهداشت و درمان ، رفتار ایذایی می تواند به دو دسته ، رفتارهای ایذایی ی فعال، همچون بد دهانی ، خشم بیمهار ، تهدیدهای کلامی ، تهدیدهای فیزیکی ، سوء استفاده از قدرت و عدم رعایت احترام دیگران ، و رفتارهای ایذایی غیر فعال ، همچون عدم تبعیت از استانداردهای کاری ، طفره رفتن از همکاری با دیگران ، عدم پاسخ به پیج و تاخیرهای مکرر، تقسیم شود.[↩]
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.