پسران و افسانه‌ی گرشاسب در کتابخانه‌ی طلوع

این‌بار از اسطوره‌ها شنیدیم!

یکی از فعالیت‌هایی که در تابستان در کتابخانه‌ی پسرها  انجام شد، قصه‌گویی داستان «افسانه گرشاسب»، به روایت فریبا کلهر از انتشارات سروش بود.

گرشاسب دلاوری در افسانه‌های قدیم است، که با سه سلاح قدرتمندش، به جنگ دیوهای اهریمنی می‌رود و آن‌ها را به زانو درمی‌آورد:
سلاح اولش زندگی نیک پدرش بود که باعث شده بود، ایزد پاک فرزندانی دلاور، مثل گرشاسب، به او بخشد.
دومین سلاح گرشاسب، دعایی بود که قبل و حین مبارزه‌اش، او را یاری می‌داد.
و سومین سلاحش، گرزی بود که آن را بر دیوان و بدکرداران می‌چرخاند.

قصه، دانش‌آموزان را با خود همراه و سوالات فراوانی برایشان ایجاد کرد: آیا می‌توانیم مانند گرشاسب بشویم؟ آیا واقعا اهریمن‌ها وجود دارند؟ چطور باید اهریمن‌ها را شکست داد؟ آیا واقعا برای هر چیزی، مثل دریا و باد فرشته‌ای وجود دارد؟ از نظر خدا، گناه ما در زندگی واقعا چیست؟

این سوال ها، نه فقط پرسش های دانش آموزان، بلکه همه ما بود. پرسش‌هایی که این بار در پرتوی نور اسطوره ها به آن ها نگاه کردیم…

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *