سوادآموزان و بلور شسته‌ی هر «واژه»

در شتاب زندگی روزمره و گاه در غیاب فرصتی برای تأمل در آن چه «هستیم» و آن چه می‌توانیم باشیم؛ و در سیطره‌ی قالب‌ها و کلیشه‌های ذهنی و عینی، کم و بیش همه این تجربه را داشته‌ایم که «واژه»ها چگونه در زندگی ما معناها و کارکردهای «زنده» و «آفریننده»‌شان را از دست داده‌اند؛ و به همهمه‌ای موهوم در ذهن و زندگی‌مان بدل شده‌اند.

شاید هم از این روست که شفیعی کدکنی در « نماز خوف» چنین می‌سراید:

«بلور شسته‌ی هر واژه آن‌ چنان آلود

که از رسالت گل

خا ر و خس رواج گرفت»

سوادآموزی به عنوان فن آموزشِ واژه‌ها، گاهی می‌تواند تکرار همان واژه‌های موهوم و عاری شده از معنا در ذهن و زبان و زندگی سوادآموزان باشد؛ و گاه فرصتی می‌شود برای آشنایی زدایی از واژه‌ها و کشف مجدد معنا و راز و رمز آن‌ها در زندگی.

پائلو فریره در کتاب «کنش فرهنگی برای آزادی»، یادگیری خواندن و نوشتن را مجالی می‌داند که در آن افراد باید معنای راستین سخن گفتن را درک کنند. و لذا در این صورت است که زندگی از نو ادراک می‌گردد و بازآفریده خواهد شد.

بر این مبنا و همزمان با آشنایی بیشتر سوادآموزان با حروف و نشانه‌ها، و افزایش امکان نوشتن کلمه‌های گسترده‌تر، زنگ جمله‌سازی می‌تواند فرصتی مناسب برای تأمل در معنای واقعی کلمه‌ها در زندگی فردی و جمعی سوادآموزان باشد.

از این منظر، بازاندیشی در معنای کلمات و کاربرد آن‌ها، گفت و گو درباره‌ی آن چه دیگران در این‌باره می‌اندیشند، به یادآوردن آرزوها و انتظارات‌مان از معنای کلمات، نگاه انتقادی به آن‌ها و حتی انتخاب‌ها و تصمیم‌های تازه در زندگی، می‌تواند از نتایج جمله‌سازی‌های فعال و غیر کلیشه‌ای باشد.

هفته‌های گذشته در مؤسسه طلوع کلاس‌های سوادآموزی، برای لحظاتی هم که شده، مالامال از جملاتی دلنشین و قابل تأمل بود. جملاتی که همه ما را به بازاندیشی و آشنایی زدایی از واژه‌ها دعوت می‌کرد.

سوادآموزان با همان محدود کلمه‌هایی که تا به حال آموخته بودند؛ از دوستی نوشتند و از این که: «دوستی مرز ندارد». از این گفتند که محبت بین آدمیان مرزهای جغرافیایی، فرهنگی، قومی و زبانی را می‌شکند و خود را محصور در آن‌ها نمی‌کند. و از این که انتظار اصیل هر انسانی درخواست بی‌پایانی و بی‌مرزی عشق و دوستی است.

دانش‌آموزان درباره نیکوکاری صحبت کردند و بخشش بدون چشمداشت. از این که «نیکی یعنی چون باران بر سر همگان بباری».

و از بینایی نوشتند و این که: «همه کسانی که چشم دارند بینا نیستند».

باری! «عده‌ای در تاریکی هستند و عده‌ای در روشنایی؛ و ما آن‌هایی را می‌بینیم که در روشنایی‌اند؛ ونه آن‌هایی را که در تاریکی‌اند.»

و چه کسی بیناتر از آن کسی است که جز در تحقق محبت و گسترش عشق نمی‌کوشد؟!

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *